مدینه در نظر آنان قفسی بیش نبود [1] این سه نفر با درایت و فراست کامل دریافتند که زندگی در محیط اسلامی جز با پیوستن واقعی به صفوف مسلمانان ممکن نبوده و زندگی اقلیت ناچیز در برابر اکثریت قاطع قابل دوام نیست؛ به ویژه که اقلیت، جمعیتی ماجراجو و غرض ورز باشد. این محاسبهها از یک طرف و کشش فطرت از طرف دیگر، دوباره آنان را به سوی ایمان واقعی کشانید؛ آنها از در توبه وارد شدند و رو به درگاه خدا آورده، از کردار ناجوانمردانه خود ابراز ندامت و پشیمانی نمودند. خدا نیز توبه آنان را پذیرفت و پیامبر خود را نیز از آمرزیدن آنها آگاه ساخت و بلافاصله دستور شکستن اعتصاب از جانب پیامبر اعلام گردید. [2] سرگذشت مسجد ضرار
در شبه جزیره عربستان، مدینه و نجران دو نقطه وسیع و مرکزی بزرگ برای اهل کتاب بود. از این رو گروهی از عربهای اوس و خزرج به آیین یهود و مسیح گرویده و پیرو آنها شده بودند. «ابو عامر» پدر «حنظله» شهید معروف غزوه «احد» گویا در دوران جاهلیت تمایلاتی شدید به آیین مسیح پیدا کرده و در سلک راهبان درآمده بود. هنگامی که ستاره اسلام از افق مدینه طلوع و اقلیتهای مذهبی را در خود هضم کرد؛ «ابو عامر» از این جریان بسیار ناراحت شد و با منافقان «اوس» و «خزرج» همکاری صمیمانهای
[1]. مضمون این جمله اقتباس از آیه قرآن است، چنان که میفرماید: حَتَّی إِذا ضاقَتْ عَلَیْهِمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ وَ ضاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنْفُسُهُمْ (توبه (91) آیه 118) کیفیت توبه آنان در تفاسیر مذکور است. علاقهمندان به تفاسیر مراجعه بفرمایید.) [2]. سیره حلبی، ج 3، ص 165 و بحار الانوار، ج 10، ص 119، این نوع مبارزه منفی پیامبر برای ما مسلمانان در برابر اقلیتهای ناچیز، سرمشقی بزرگ و درس بسیار آموزنده است. این نوع مبارزه جز اخلاص و تصمیم و اتفاق، به چیزی نیاز ندارد. واقدی، سرگذشت این سه نفر را گستردهتر از آنچه ما نقل کردیم، نوشته است. «ر. ک: المغازی، ج 3، ص 1049- 1056».