معرفی کرده بود. «مأمون» نامه را خواند و مقداری گریه کرد و گفت: مدافع آن حضرت کیست؟ پیرمردی برخاست و خود را مدافع وی معرفی کرد. جلسه قضاوت به مناظره او و مأمون مبدل گردید. سرانجام مأمون خود را محکوم دید و به رئیس دیوان دستور داد، نامهای تحت عنوان «ردّ فدک به فرزندان زهرا» بنویسد. نامه نوشته شد و به توشیح مأمون رسید. در این موقع، «دعبل»- که در جلسه مناظره حاضر بود- برخاست و اشعاری سرود که مطلع آن چنین است: أصبح وجه الزّمان قد ضحکابردّ مأمون هاشم فدکا [1] شیعه در اثبات این مطلب که فدک ملک طلق زهرا علیها السّلام بود، به مدارکی که ارائه شد نیازمند نیست، زیرا صدّیق اکبر اسلام، امیر مؤمنان در یکی از نامههای خود که به استاندار بصره «عثمان بن حنیف» نوشته است، صریحا مالکیت «فدک» را یادآور شده و میفرماید: بلی کانت فی أیدینا فدک من کلّ ما أظلّته السّماء فشحّت علیها نفوس قوم، و سخت عنها نفوس قوم آخرین، و نعم الحکم اللّه [2]؛ آری! از میان آنچه آسمان بر آن سایه افکنده است، فقط در دست ما از اموال قابل ملاحظه دهکده فدک بود. گروهی بر آن بخل ورزیدند و نفوس بزرگی روی مصالحی از آن چشم پوشیدند و خدا بهترین داور است. آیا با این تصریح میتوان در صدق مطلب شک کرد؟
سرگذشت فدک پس از پیامبر
پس از درگذشت پیامبر، روی اغراض سیاسی، دختر عزیز پیامبر از ملک طلق خود محروم شد و عمال و کارگران او را از آنجا اخراج کردند. وی در صدد برآمد که از طریق قانون، حقّ خود را از دستگاه خلافت بازگیرد.