هرگونه ابهامی است، ولی از آنجا که عدهای از خاورشناسان آن را برای فریب افراد سادهلوح و بیاطلاع، دستآویز قرار دادهاند و از این طریق در تضعیف ایمان مردمی کوشیدهاند که از سیره پیامبر اکرم آگاهی درست ندارند به پاس این انگیزه به نظر رسید که گفتار این گروه را تعقیب و مطلب را بررسی کنیم. ناگفته پیداست که استعمار برای تسلط بر مشرق زمین، نه تنها از قدرتهای نظامی و اقتصادی کمک میگیرد، بلکه گاهی با قیافه علم و تحقیق وارد این سرزمین میگردد و با نقشههای منظم و دقیق، میکوشد بدترین نوع وابستگی را که همان استعمار فکری است، پدید آورد، در حقیقت، مستشرق همان استعمارگر توسعهطلبی است که با قیافه مخصوصی در دل جامعه و در میان روشنفکران دست به فعالیّت زده و با تخدیر افکار طبقه فاضل، هدفهای استعماری خود را تعقیب میکند. شاید بسیاری از نویسندگان و دوستداران علم و فرهنگ مغرب زمین، این مطلب را از ما نپذیرند و ما را به واپسگرایی و تعصب متهم سازند و تصور کنند که تعصب ملی و یا مذهبی ما را به این گفتار وادار کرده است، ولی نوشتههای خاورشناسان و پردهپوشیها و غرضورزیهای آنان در تاریخ اسلام گواه روشنی است که انگیزه علمی در بسیاری از آنها کم و نوع نوشتههایشان با تزریق یک رشته افکار ضد دینی و ملی آمیخته است. [1] گواه آن موضوع گفتار ما است. آنان با خیالپردازی مخصوص غربی به این ازدواج که به منظور «کوبیدن یک سنت باطلی» بود، رنگ «عشق و دلباختگی» داده و بسان رماننویسان و داستانسرایان آنچه توانستهاند به یک تاریخ مجعول، پروبال داده و آن را به ساحت پاکترین فرد جهان انسانیت نسبت دادهاند. به هر حال، اساس افسانه آنها جملههایی است که ابن اثیر [2] و پیش از او طبری و برخی از مفسران نقل کردهاند: روزی چشم پیامبر بیاختیار به «زینب» همسر «زید» [1]. ر. ک: المستشرقون. [2]. تاریخ کامل، ج 2، ص 121.