خوردی چند، طلحه با ضربت علی از پای درآمد و روی خاک افتاد. با کشته شدن طلحه، نوبت پرچمداری به تناوب به دو برادر وی رسید و هر دو با تیر «عاصم بن ثابت» از پای درآمدند. از سخنرانی امیر مؤمنان، در روزهای «شورا» که پس از مرگ خلیفه دوم تشکیل شد چنین استفاده میشود که: ارتش قریش نه نفر را برای پرچمداری انتخاب کرده بود و بنا بود که آنان به ترتیب مخصوصی حامل پرچم گردند. به طوری که اگر اولی کشته شود، دومی پرچم را بردارد، تا نوبت به آخری برسد. همه این پرچم داران از دلاوران قبیله «بنی عبد الدار» بودند در روز احد، با شمشیر علی علیه السّلام کشته شدند. پس از اینها غلام حبشی به نام «صوأب» که هیکلی مهیب و قیافه وحشتآوری داشت، پرچم را برداشته و مبارز خواست که او نیز با ضربت حضرت از پای درآمد. علی علیه السّلام در انجمن بزرگی که یاران پیامبر در آنجا گرد آمده بودند، رو به آنها کرد و فرمود: آیا به خاطر دارید که من شرّ نه نفر از قبیله «بنی عبد الدار» را که هر یکی مبارزطلبان، پس از دیگری پرچم به دست میگرفت و نعره میکشید از سر شما کوتاه کردم؟ همه حاضران، امیر مؤمنان را تصدیق کردند. [1] بار دیگر فرمود: به خاطر دارید پس از آن نه نفر، «صوأب» غلام حبشی وارد میدان شد، در حالی که هدفی جز کشتن پیامبر نداشت و به قدری خشمناک بود که دهان او کف کرده و چشمانش سرخ شده بود، شما از دیدن این جنگآور مهیب، وحشت زده عقب رفتید، ولی من پیش رفتم ضربتی بر کمر او زدم و او را از پای درآوردم؟ باز حضار همگی تصدیق نمودند.
ملتی که برای شهوات میجنگیدند
از اشعاری که هند و سایر زنان برای تحریک سربازان قریش میخواندند و با دف
[1]. تفصیل کشته شدن نه پرچمدار به وسیله علی را، مجلسی در بحار الانوار، ج 20، ص 51 نقل نموده است.