افکند و گفت: منظور من این بود که در آخرین لحظههای زندگی سینه شما را ببوسم. سپس حضرت به مقر فرماندهی برگشت و با قلبی لبریز از ایمان رو به درگاه خداوند کرده و گفت: بار پروردگارا، اگر این گروه امروز هلاک شوند، دیگر کسی تو را در روی زمین پرستش نخواهد کرد. [1] خصوصیات حمله عمومی در تواریخ اسلام تا حدودی ضبط شده است، ولی این مطلب مسلم است که پیامبر گاهی از مقر فرماندهی پایین میآمد و مسلمانان را برای نبرد در راه خدا و حمله به دشمن تحریک و تحریض میکرد. یک بار در میان مسلمانان با صدای بلند فرمود: به خدایی که جان محمد در دست او است، هر کس امروز با بردباری بجنگد و نبرد او برای خدا باشد و در این راه کشته شود، خدا او را وارد بهشت میکند. [2] سخنان فرمانده کل قوا، آنچنان مؤثر بود که برخی برای اینکه زودتر شهید شوند، زره از تن کنده و مشغول جنگ میشدند. «عمیر حمام» از رسول خدا پرسید: فاصله من تا بهشت چیست؟ فرمود: نبرد با سران کفر، وی چند عدد خرمایی که در دست داشت به دور ریخت و مشغول نبرد شد. سپس پیامبر اکرم مشتی خاک برداشت و به سوی قریش پاشید و فرمود: چهرههایتان دگرگون باد! [3] سپس دستور حمله عمومی داد. چیزی نگذشت که آثار پیروزی نمایان شد. دشمن کاملا مرعوب گشته و پا به فرار گذاشت. سربازان اسلام که از روی ایمان نبرد میکردند و میدانستند که کشتن و کشته [1]. اللهمّ إن تهلک هذه العصابة الیوم لا تعبد. «تاریخ طبری، ج 2، ص 149». [2]. و الذی نفس محمد بیده، لا یقاتلهم الیوم رجل فیقتل صابرا محتسبا مقبلا غیر مدبر إلّا أدخله اللّه الجنة. [3]. شاهت الوجوه. «سیره ابن هشام، ج 1، ص 628».