قبل از ورود به مدینه، فقط در صدد جلب قلبها و تبلیغ آیین خود بود، ولی از امروز باید بسان یک سیاست مدار پخته و کارآزموده موجودیت خود و هوادارانش را حفظ کرده و نگذارد دشمنان داخلی و خارجی در آن نفوذ کنند. در این میان، او با سه مشکل بزرگ روبهرو گردید: 1. خطر قریش و عموم بتپرستان شبه جزیره عربستان. 2. یهودیان یثرب که در داخل و خارج شهر زندگی میکردند و ثروت و امکانات زیادی داشتند. 3. اختلافی که میان هواداران او و «اوس» و «خزرج» وجود داشت. مهاجران و انصار، از آنجا که پروشیافته دو محیط مختلف بودند، در طرز تفکر و معاشرت فاصله زیادی با هم داشتند. وانگهی اوسیان و خزرجیان که جمعیت انصار را تشکیل میدادند، 120 سال با هم نبرد کرده و دشمنان خونی یکدیگر به شمار میرفتند و با این خطرها و اختلافها ادامه حیات دینی و سیاسی به هیچ وجه امکان نداشت، ولی پیامبر تمام این مشکلات را به روشی خردمندانه از هم گشود. او درباره دو مشکل نخست، دست به کارهایی زد (که در آینده، به تفصیل بیان خواهد شد) و مشکل اختلاف هواداران خود را با مهارت خاصی از بین برد. وی از طرف خدا مأمور گشت که مهاجران و انصار را با یکدیگر برادر کند. روزی در یک انجمن عمومی، روبه هواداران خود کرد و فرمود: دو تا دو تا با یک دیگر برادر دینی شوید. [1] تواریخ مسلمانان از آن جمله تاریخ «ابن هشام» مشخصات افرادی را که با یک دیگر برادر شدند ضبط کرده است. [2] او با این طرح، وحدت سیاسی و معنوی مسلمانان را حفظ کرد. این وحدت و پیوستگی باعث گردید که درباره دو مشکل اول نیز تصمیمگیری کند. [1]. تأخوا فی اللّه أخوین أخوین. [2]. سیره ابن هشام، ج 2، ص 123- 126.