مکیان بیرون شویم. سرعت و عجله برخی از یثربیان، سوء ظن قریش را به امر پیمان تشدید کرد. آنان فهمیدند که گزارش صحیح بوده است. از این رو، به تعقیب تمام یثربیان پرداختند، ولی موقعی فعالیّت خود را آغاز کردند که کار از کار گذشته و کاروان حج از محیط حکومت مکیان بیرون رفته بود. تنها در این میان به «سعد بن عباده» دست یافتند. ولی به عقیده ابن هشام، قریش به دو نفر دست یافت: یکی «سعد بن عباده» و دیگری «منذر بن عمر» بود. دومی از دست آنان گریخت، ولی با کمال خشونت، آنان موی سر سعد را گرفته به زمین میکشیدند. مردی از قریش از این وضع رقتبار سخت متأثر شد؛ نزد «سعد» آمد و گفت: مگر تو در مکّه با یک نفر از مکیان، پیمانی نداری؟ سعد گفت: چرا با «مطعم بن عدی» پیمان دفاعی دارم، زیرا تجارت او را هنگام عبور از یثرب از دستبرد حفظ میکردم و او را پناه میدادم. مرد قریشی که میخواست او را از این وضع نجات بخشد، سراغ مطعم آمد و گفت: مردی از خزرجیان گرفتار شده و قریش سخت او را شکنجه میدهند. او اکنون تو را به یاری میطلبد و در انتظار کمک تو است. وی آمد و سعد بن عباده را دید؛ همان مردی که در پناهش هر سال کاروان تجارتی وی سالم به مقصد میرسید. از اینرو، در استخلاص او کوشید و او را روانه یثرب کرد. دوستان سعد و مسلمانان که از گرفتاری وی آگاه شدند؛ تصمیم گرفتند که از نیمه راه برگردند و او را آزاد کنند. آنان در این فکر بودند که ناگهان سعد از دور پدیدار شد و سرگذشت غمانگیز خود را به آنان گفت. [1] نفوذ معنوی اسلام
خاورشناسان اصرار دارند که نفوذ و پیشرفت اسلام را زیر سایه شمشیر قلمداد