مقصود آن رشته از اخلاق و آداب اجتماعی است که پیش از اسلام در میان آنان رواج داشت، برخی از این رسوم در میان تمام عرب گسترش پیدا کرده بود. به طور کلی اوصاف عمومی و پسندیده عرب را میتوان چنین خلاصه کرد: اعراب زمان جاهلی و به خصوص فرزندان عدنان، طبعا سخی و مهماننواز بودند، کمتر به امانت خیانت میکردند، پیمانشکنی را گناه غیر قابل بخششی میدانستند، در راه عقیده فداکار بودند و از صراحت لهجه کاملا برخوردار بودند، حافظههای نیرومندی برای حفظ اشعار و خطبهها در میان آنان پیدا میشد و در فنّ شعر و سخنرانی سرآمد روزگار بودند، شجاعت و جرأت آنان ضرب المثل بود، در اسبدوانی و تیراندازی مهارت داشتند و فرار و پشت به دشمن را زشت و ناپسندیده میشمردند. در برابر اینها، یک رشته فساد اخلاق، دامنگیر آنها شده بود که جلوه هر کمالی را از بین برده بود و اگر روزنهای از غیب به روی آنان باز نمیشد، به طور مسلم طومار حیات انسانی آنان درهم پیچیده میشد، یعنی اگر در اواسط قرن ششم میلادی، آفتاب روانپرور اسلام بر دلهای آنان نتابیده بود؛ دیگر شما امروز اثری از عرب عدنانی مشاهده نمیکردید و بار دیگر داستان اعراب «بائده» تجدید میگشت. از یک طرف، نبودن رهبری و فرهنگ صحیح و از طرف دیگر انتشار فساد و شیوع خرافات، زندگانی اعراب را به صورت یک زندگانی حیوانی درآورده بود. به طوری که صفحههای تاریخ، برای ما از جنگهای پنجاه و صد ساله آنها- که بر سر موضوعات کوچک و غیر قابل اهمیّت- داستانهایی نقل میکند. وجود بینظمی و هرج و مرج و نبودن یک حکومت مقتدر- که بر اوضاع مسلط باشد و یاغیها را بر سر جای خود بنشاند- سبب شده بود که اعراب به صورت خانه به دوش زندگی کنند، و هر سال در نقطهای از بیابانها با مرکب و چارپایان خود، دنبال