میگریزد، هرکس در آن روز به خود مشغول است. [1] هنگامی که آنها در کنار کعبه، پیالهها سر میکشیدند، یک مرتبه این ندا به گوششان میرسید: «هر وقت پوستهایشان برابر آتش از بین برود، آن را تبدیل مینماییم تا عذاب را بچشند»؛ [2] چنان مضطرب، و پریشان میگشتند که بیاختیار، جامها را کنار گذارده و ترس و لرز بر آنها حکومت میکرد.
4. ترس از جامعه عرب مشرک
حارث بن نوفل بن عبد مناف، محضر پیامبر شرفیاب گردید و عرض کرد ما میدانیم آنچه تو از آن بیم میدهی، راست و پابرجاست. ولی هرگاه ما ایمان بیاوریم، عرب مشرک ما را از سرزمین خود بیرون میکند. در پاسخ چنین افرادی آیه زیر نازل گردید. میگویند: هرگاه ما از این مشعل هدایت پیروی کنیم؛ از سرزمین خود رانده میشویم. در پاسخ آنها بگو: مگر ما حرم خود را که از هر فتنه و آشوبی در امن است، در اختیار آنان قرار ندادهایم تا از هر سو از هر نوع میوه به سویشان سرازیر میشود؟ [3]
پارهای از اعتراضات مشرکان
گاهی میگفتند: شام، سرزمینی است که انبیا و پیامبران را در دامن خود میپروراند و تا حال دیده نشده از این ریگزار (مکّه) پیامبری مبعوث گردد.