شکار شیر گوزن است و آن یوز آهو / و مرد بخرد را علم و حکمتست شکار
شکر خداوند که در ابتدا / زد قلم صنع مر این نکته را، 113
عزیز من جواب این نه جنگ است / کلوخ انداز را پاداش سنگ است، 666
قال الرضی بن امیر سیدحسن / کلب الغلام القرشی الموتمن، 509
کار آن عالم ندانم چون کنی / هست خون عالَمی برگردن ات
کرد این را عرش نامه نام حق / کس نگیرد تا ابد بر آن سبق، 454
که از لطف خویشم مکن ناامید / ز رحمت رسان قاسمی را نوید، 209
که مرد علم به گور اندرون نه مرده باد / و مرد جهل ابر تخت بر بود مردار، 80
گفتم با دل ای دل احوال تو چیست / دل دیده بر آب کرد و بسیار گریست، 285
مجنون به گوشه ای ز جفای زمانه رفت / دیوانه اش مخوان که عجب عاقلانه رفت، 112
مرا غمی است شتروارها بحجره تن / شتر دلی نکنم غم کجا و حجره من، 542
منم سلطان دین و شاه مردان / امام و پیشوای اهل ایمان، 494
می شود خار جگر دوزی به دل مشفق مرا / باغبان هر نوگلی کاندر چمن می پرورد، 16
نقد گنجینه این کلبه ویرانه ما / مزد دستی که ز بنیاد کند خانه ما، 543
هر آن کهتر که با مهمتر ستیزد / چنان افتند که هرگز برنخیزد، 446
هوا چون آتشست و سرزنش باد / چه سازد باد چون در آتش افتاد، 447
یامن هو السائل من کل باب / و طالب الحق و قول الصواب، 720