پیشوایی را نهاد از عرشه منبر به زیر
آفتابی را فکند از ذروه رفعت فرود
عالمی شیخی، ادیبی بارعی، حبری خطیب
آن که هر ناطق مر او را در بیان قدرت ستود
ای بسا ظلمات جان را مهر او اشراق داد
ای بسا مرآت دل را نور او ظلمت زدود
گر به پای منبرش حسّان نشتی گاهِ نطق
در معانی از بیانش رخصت صحبت نبود
نام و شهرت از پیمبر داشت چون سیرت نشان
تا قیامت باد بر آن نام و آن شهرت درود
آری آری رفت و بر ما روزن امّید بست
لیک از رضوان خلدش حق درِ رحمت گشود
گوهر یک دانه ای بشکست لیک از آن شکست
قلب اهل دل شکست و خویش را قیمت فزود
"هور" بهر سال تاریخ وفاتش زد رقم:
"نوری از چهر محمد جلوه بر رحمت نمود"
(1374)