responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : بزم قدسیان: مشاهیر مدفون در تکیه تویسرکانی تخت فولاد اصفهان نویسنده : قاسمی، رحیم    جلد : 1  صفحه : 212

چند حکایت

اوّل: آیه الله نجف آبادی مسیر نجف آباد - اصفهان را که حدود بیست و پنج کیلومتر است معمولاً پیاده طی می کرده و لباسی بسیار ساده و معمولی داشته است.

یکبار فردی در یکی از روستاهای ما بین راه، ایشان را می بیند و از او می خواهد که به خانۀ او برود و برای اموات او مقداری قرآن بخواند.

ایشان قبول می کند، و در پایان صاحب منزل نیم ریال (ده شاهی آن روز) به عنوان مزد به او می دهد. همسایه خانه، از صاحب منزل می پرسد: او که بود؟ جواب می دهد: نمی دانم. می گوید: او میر سید علی نجف آبادی است! صاحب منزل خجالت زده به دنبال سید می دود تا از او عذرخواهی کند.[1]

دوم: ایشان روی منبر نقل کرده که روزی از مدرسه صدر به جایی می رفتم. در وسط راه خسته شدم و بر سکویی نشستم. شخصی از آنجا می گذشت، مقدار یک قرآن و نیم به من داد تا برای پدرش سوره ای از قرآن بخوانم. من هم حمد و سوره ای برای پدرش خواندم. و پول را کرایه کالسکه کردم و بقیه مسیر را با کالسکه رفتم.[2]

سوم: درختی در مقابل مسجد قطبیه بود که مردم آن را مقدّس می دانسته و برای آن نذر و نیاز می کردند و به آن پارچه می بستند.



[1] مجتهد نجف آبادی مقاله حجه الاسلام احمد عابدی ص.135.
[2] همان، ص 136.
نام کتاب : بزم قدسیان: مشاهیر مدفون در تکیه تویسرکانی تخت فولاد اصفهان نویسنده : قاسمی، رحیم    جلد : 1  صفحه : 212
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست