responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : بزم قدسیان: مشاهیر مدفون در تکیه تویسرکانی تخت فولاد اصفهان نویسنده : قاسمی، رحیم    جلد : 1  صفحه : 144

رفتن به نجف عقیده ام این بود که فردی عالم تر از من وجود ندارد، اما هنگامی که به نجف رفتم آیه الله سیّد ابوالحسن اصفهانی را اعلم از خویش یافتم، الله أعلم حیث یجعل رسالته.

این سخنان بر صفای باطن و تواضع ایشان دلالت دارد و نشان می دهد سخنی که ایشان قبل از سفر به نجف در مورد اعلمیت خود گفته بود از روی غرور و خودخواهی نبوده، بلکه واقعاً این عقیده را داشته است.

حجه الاسلام پورهادی در خاطرات خود می گوید: وضع ظاهری حاج سید علی به گونه ای بود که اگر کسی با ایشان آشنا نبود گمان نمی کرد که این فرد، با آن لباس مندرس، فردی عالم باشد. قبای کوتاهی به تن داشت و بدون جوراب و بدون این که دکمه های لباسش را ببندد، مانند مردم عادی، ساده و بی آلایش به منبر می رفت.

وی با همه بزرگی و مقام علمی، گهگاه که به نجف آباد می آمد برای عامه مردم منبر می رفت و صحبت می کرد.[1]

وی در عین حال که مردی شوخ طبع بود بسیار گریه می کرد و پیوسته اشک می ریخت. روی پله اول منبر که می نشست و مقارن با گفتن بسم الله یا قبل از آن اشک از چشمانشان جاری بود. و به ویژه هرگاه نام مبارک حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام برده می شد می گریست و می گفت: آرزو دارم که هنگام مرگ آخرین کلامم "یا حسین" باشد.[2]



[1] خاطرات حجه الاسلام پورهادی ص 93 و 96.
[2] مجتهد نجف آبادی مقاله حجه الاسلام احمد عابدی ص 139 و 141.
نام کتاب : بزم قدسیان: مشاهیر مدفون در تکیه تویسرکانی تخت فولاد اصفهان نویسنده : قاسمی، رحیم    جلد : 1  صفحه : 144
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست