او بگويد زكات است، بلكه اگر فقير خجالت بكشد مستحب است به عنوان پيشكش بدهد، لكن به طورى كه مستلزم دروغ نشود، ولى بايد قصد زكات نمايد.
مسأله 10 اگر به خيال اين كه كسى فقير است به او زكات بدهد بعد بفهمد فقير نبوده، يا از روى ندانستن مسأله به كسى كه مىداند فقير نيست زكات بدهد، چنانچه چيزى را كه به او داده باقى باشد، بايد از او بگيرد و به مستحق بدهد، و اگر از بين رفته باشد، پس اگر كسى كه آن چيز را گرفته مىدانسته زكات است انسان بايد عوض آن را از او بگيرد و به مستحق بدهد و اگر نمىدانسته زكات است، نمىتواند چيزى از او بگيرد و بايد از مال خودش زكات را به مستحق بدهد. و در هر صورت مىتواند زكات را از مال خودش بدهد و از كسى كه به او داده پس نگيرد.
مسأله 11 كسى كه بدهكار است و نمىتواند بدهى خود را بدهد، اگر چه مخارج سالش را داشته باشد مىتواند براى دادن قرض خود زكات بگيرد، ولى بايد مالى را كه قرض كرده در معصيت صرف ننموده باشد.
مسأله 12 كسى كه بدهكار است و نمىتواند بدهى خود را بدهد اگر چه قوت سنه خود را داشته باشد، انسان مىتواند طلبى را كه از او دارد بابت زكات حساب كند.
مسأله 13 مسافرى كه خرجى او تمام شده يا مركبش از كار افتاده، چنانچه سفر او سفر معصيت نباشد و نتواند با قرض كردن يا فروختن چيزى خود را به مقصد برساند، اگر چه در وطن خود فقير نباشد مىتواند زكات بگيرد، ولى اگر بتواند در جاى ديگر با قرض كردن يا فروختن چيزى مخارج سفر را فراهم كند، فقط به مقدارى كه به آنجا برسد مىتواند زكات بگيرد.
مسأله 14 مسافرى كه در سفر درمانده شده و زكات گرفته، بعد از آن كه به وطنش رسيد اگر چيزى از زكات زياد آمده باشد چنانچه بتواند به زكات دهنده يا