«... اگر مخالف نمىبود، قرآن را آتش نمىزد. وقتى كه رئيس سازمان امنيت ... و رئيس شهربانى ... [2] دستور دهند قرآن را آتش بزنند و دعا را لگدكوب كنند و پاسبانان را به پشت بام بفرستند، تا با آجر به سر و كله روحانيون و طلاب بزنند، آيا اينها مخالف با دين مقدس اسلام نيستند؟ بالاخره روزى حساب اينها را خواهيم رسيد. اگر زنده ماندم، مىدانم با اينها چه معاملهاى بكنم [3] ....
اتفاقاً اكثر شهرستانها طومارهايى به همين منظور نوشته و به قم آوردهاند. البته ما خيلى ممنون شديم كه مردم شهرستانها درباره دين، اين طور با ما همكارى مىكنند. تمام اينها تقصير شاه مملكت است كه نمىتواند مملكت دارى كند. حق هم دارد نتواند مملكت دارى كند؛ چون سلطنتش غصبى است؛ و هر چيز غصبى زود از بين خواهد رفت. حالا ما كارى به اين موضوع نداريم؛ سلطنت هم مال خودش! ما مىگوييم: چرا كارهايى را كه بر خلاف دين است انجام مىدهد؟ شاه مىخواهد مثل پدرش بىدينى را
[1] در گزارش شماره 457 مورخ 31/ 2/ 42 ساواك قم به رياست ساواك تهران اشاره شده است به ديدار سه نفر از مالكين لرستان با امام و اظهارات يكى از اهالى لرستان پس از ديدار از مدرسه فيضيه كه گفته است: «شاهى كه دستور مىدهد يك عده لا مذهب و مخالف اسلام بريزند در مدرسه فيضيه و آن را خراب كنند بدون شك خودش هم مخالف با اسلام است» و آن گاه متن سخنان امام خمينى آمده است.
[2] در متن گزارش ساواك نيز به همين صورت (نقطه چين) آمده است.
[3] در گزارش ساواك در اينجا آمده است كه: در اين موقع خمينى از حضار سؤال مىكند: مردم لرستان در چه حالند؟ مىگويند: راجع به مدرسه فيضيه خيلى ناراحت هستند و قصد دارند همين روزها طومارى مبنى بر پشتيبانى از علماى قم درست كنند. و خمينى به سخنانش ادامه داد.