اعليحضرت فرمودهاند: اگر نفس شما درآيد، مىفرستيم منزلهايتان را خراب مىكنيم، خودتان را هم مىكشيم، نواميستان را هَتْك مىكنيم. اين وضع ماست با اين اعليحضرت، اگر اينها راست مىگويند. اگر دروغ مىگويند، پس ايشان بگويند: دروغ مىگويند؛ ايشان بفرمايند، اعلام كنند كه حكومت قم [1] دروغ گفته است تا من پدر حكومت قم را درآورم؛ بگويند: رئيس شهربانى دروغ گفته تا من زير چكمه اهل علم، پدرش را درآورم؛ نمىگويد كه
و اما سال خوبى بود براى اينكه روحانيت ارزش خودش را به دنيا اعلام كرد؛ فهماند كه آنكه صحبت مىكند، باز روحانى است، آنكه ايستادگى مىكند در مقابل ظلم و جور ظالم و جائر، باز حوزههاى علميه است؛ كتك مىخورد، داد مىزند، كشته مىدهد، فرياد مىكند، مدرسه فيضيهاش را خراب مىكنند، اعتنا نمىكند، باز صحبت خودش را مىكند؛ هر كارى سرش بياورند، اين صحبت مىكند. روحانيت موجوديت خودش را به همه عالَم اعلام كرد. پس بد بود چون هيأت حاكمه، فضاحتِ ايران را در همه جا اعلام كرد؛ و خوب بود براى اينكه روحانيتْ حيثيت خودش را به عالَم معرفى كرد. فهماند به عالَم كه ما آدميم، روحانى هستيم ما. همهاش قضيه ذكر و دعا نيست؛ ما داد مىزنيم، ما مىگوييم نبايد بكنيد اين كارها را، ما نصيحت مىكنيم به شما.
رفراندم رسواى شاه
من نصيحت كردم به شاه. فرستاد آدم آنجا؛ در آن اول امر، قبل از رفراندم، به وسيله بهبودى، [2] به وسيله پاكروان [3] پيغام دادم به او، آقا! نكن اين كار را، اين رفراندم را نكن؛ اين خوب نيست براى شما [كه] اين كار را بكنيد، دست به اين قانون نزن. اگر امروز ارسنجانى [4] چهار تا رعيت را بياورد برقصاند و بگويند: زنده باد؛ فردا چهار تا رعيت