قوله: مساءته مصدر ميمى از «ساءه» به معناى كراهت آوردن است.
قوله: إنّ من عبادى من لا يصلحه إلّا الغنى شيخ محقق بهائى، رحمه اللّه، فرمايد: «صناعت نحوى اقتضا مىكند كه موصول اسم آن باشد و جارّ و مجرور خبر آن، ليكن معلوم است كه غرض آن نيست كه اخبار دهد از آنكه آنهايى كه اصلاح نمىكند آنها را مگر فقر بعض بندگاناند. بلكه غرض عكس آن است. پس، بهتر آن است كه ظرف را اسم قرار دهيم و خبر را موصول. و اين گرچه خلاف متعارف بين قوم است، و ليكن بعضى تجويز كردند مثل آن را در قول خداى تعالى: وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنّا ...» [1]- انتهى كلامه [1]. و شايد در امثال اين مقامات مبتدا محذوف باشد و جارّ دلالت كند بر حذف. در اين صورت، مخالف با ضابطه نحويه هم نيست. و از صاحب كشّاف نقل فرموده كه جارّ و مجرور را با تأويل مبتدا قرار مىدهيم [2]، و بنابر آنچه ذكر شد محتاج به تأويل نيز نيست.
و بدان كه ذكر اين جمله در اين مقام براى رفع اشتباه و جواب مظنه سؤالى است كه شايد نوع مردم، كه عارف به نظام اتمّ و قضاى كامن الهى نيستند، اين اشتباه و سؤال را دارند. و آن اين است كه بعد از آنكه بنده مؤمن در پيشگاه حق تعالى اين قدر مقام و منزلت دارد، براى چه به فقر و فلاكت مبتلا مىشوند. و اگر دنيا قابل نيست، چرا بعضيها غنّى و ثروتمند مىشوند. جواب مىدهد كه حالات بندگان من و احوال قلوب آنها مختلف است: بعضى آنها را غير از فقر هيچ چيز اصلاح نمىكند، او را فقير كنم براى اصلاح حالش. و بعضيها را جز بىنيازى و ثروت اصلاح نكند، آنها را ثروتمند كنم. و اين هر دو كرامت مؤمن و عزّ و جاه اوست در درگاه مقدس حق تبارك و تعالى.
قوله: و ما يتقرّب إلىّ عبد من عبادي ... الحديث ذكر اين جمله و جمله بعد بيان مقام قرب مؤمنين كمّل است، كأنه از اوّل حديث، كه براى جناب رسول اكرم (ص) بيان حال مؤمنين را فرموده، بدين طريق شروع و ختم فرموده كه اوّل اجمالا بيان حال مطلق مؤمنين را فرموده كه هر كس اهانت او كند با من به مبارزه و جنگجويى برخاسته، پس از آن، مؤمنين را دو قسمت، بلكه در مسلك اهل معرفت سه قسمت، فرموده:
يكى، عامه مؤمنين، كه از آنجا كه فرمايد: ما تردّدت في أمر تا آنجا كه فرمايد: ما يتقرّب إلىّ راجع به آنهاست، به دليل آنكه از موت كراهت دارند، و فقر
[1] «و از مردم كسانى گويند كه به خدا و روز واپسين ايمان آورديم، در حالى كه ايمان نياوردهاند.» (بقره- 8).