ذكرى از آن مىشود، و مثل «ريا»، كه آن نشان دادن به مردم است اين عبادت بزرگ را براى منزلت پيدا كردن در قلوب و اشتهار به عظمت و بزرگى پيدا كردن. مثلا مىبيند فلان مقدس به نماز جماعت حاضر شده است، براى جلب قلب او خضوع را بيشتر كرده از راههاى مختلفى و حيلههاى كثيرى او را به دام مىكشد، و در مجالس براى رساندن به غايبين مقام خود را ذكرى از آن مقدس به ميان مىكشد يا يك طورى به مردم مىرساند كه فلانى در جماعات من حاضر شده. در قلب خود هم به طورى به اين شخص ارادت پيدا كرده كه در نماز او حاضر شده است و اظهار حب و اخلاص به او مىكند كه در عمرش به خداى تعالى و اولياء او يك لحظه نكرده، خصوصا اگر از تجار محترم باشد! و اگر خداى نخواسته يكى از اشراف راه را گم كرده به صف جماعت ملحق شود، مصيبت زيادتر مىگردد! در عين حال، شيطان از امام جماعت كم جمعيت نمىگذرد. پيش او رفته به او مىگويد به مردم بفهمان كه من از دنيا گذشتهام و در مسجد كوچك محله با فقرا و ضعفا مىگذرانم! اين هم مثل آن يا بدتر است، زيرا كه رذيله حسد را هم در قلب او بارور مىكند. از دنيا كه بهرهاى ندارد، مايه آخرت را از او مىگيرد، ورشكست در دنيا و آخرت مىشود.
در همين حال، شيطان دست از گريبان من و شما كه دستمان از جماعت كوتاه است، و از غم بى آلتى افسرده هستيم برنداشته و ما را وادار مىكند به جماعت مسلمين خدشه كرده، طعن به آنها زده و عيوبى براى جماعت تراشيده، جماعت نداشتن خود را كنارهگيرى قلمداد كنيم، و خود را از دنيا گذشته و منزه از حب جاه و نفس معرفى نماييم. ما از اين دو طايفه بدتريم! نه دنياى تام دسته اوّل، و نه دنياى ناقص دسته دوم، و نه آخرت داريم. در صورتى كه ما هم اگر دستمان برسد، از آن دو دسته جاهطلبتر و حب شرف و مال را بيشتر داريم.
شيطان به امام تنها اكتفا نكرده، از جهنمى شدن او نائره شهوتش فرو ننشسته، وارد صف مأمومين مىشود. صف اوّل چون فضلش بيشتر و ميامن صفوف از مياسر بيشتر، آنها را بيشتر مورد هدف خود قرار مىدهد. بيچاره مقدس را از منزل دور كشيده در صف اوّل در طرف يمين نشانده، با او وسوسه مىكند كه اين فضيلت را به چشم مردم بكش! اين بيچاره هم نفهميده از كجا مىخورد با يك عشوه و نازى اظهار فضل خود را مىكند! شرك باطن را بروز داده عمل را به سجّين مىفرستد. از آنجا به ساير صفوف رفته آنها را وادار مىكند از صف اوّل با كنايه و اشاره تكذيب كرده