شرح بدان كه «توبه» يكى از منازل مهمه مشكله است. و آن عبارت است از رجوع از طبيعت به سوى روحانيت نفس، بعد از آنكه به واسطه معاصى و كدورت نافرمانى نور فطرت و روحانيت محجوب به ظلمت طبيعت شده.
و تفصيل اين اجمال اجمالا اين است كه نفس در بدو فطرت، خالى از هر نحو كمال و جمال و نور و بهجت است، چنانچه خالى از مقابلات آنها نيز هست. گويى صفحهاى است خالى از مطلق نقوش: نه داراى كمالات روحانى، و نه متصف به اضداد آن است. ولى نور استعداد و لياقت براى حصول هر مقامى در او وديعه گذاشته شده است، و فطرت او بر استقامت و خميره او مخمّر به انوار ذاتيه است. و چون ارتكاب معاصى كند، به واسطه آن در دل او كدورتى حاصل شود. و هر چه معاصى بيشتر شود، كدورت و ظلمت افزون گردد تا آنكه يكسره قلب تاريك و ظلمانى شود و نور فطرت منطفى گردد و به شقاوت ابدى رسد. اگر در بين اين حالات، قبل از فرا گرفتن ظلمت تمام صفحه قلب را، از خواب غفلت بيدار شد و پس از منزل يقظه به منزل توبه وارد شد و حظوظ اين منزل را به شرايطى، كه اجمالى از آن در اين اوراق ان شاء اللّه، ذكر مىشود، استيفا كرد، از حالات ظلمانيه و كدورات طبيعيه برگشت مىنمايد به حال نور فطرت اصلى و روحانيت ذاتيه خود.
گويى صفحهاى مىشود باز خالى از كمالات و اضداد آن. چنانچه در حديث شريف مشهور است: التّائب من الذّنب كمن لا ذنب له. [1] «رجوع كننده از گناه مثل كسى است كه گناه نداشته باشد.» پس، معلوم شد كه حقيقت «توبه» رجوع از احكام و تبعات طبيعت است به سوى احكام روحانيت و فطرت. چنانچه حقيقت «انابه» رجوع از فطرت و روحانيت است به سوى خدا، و سفر كردن و مهاجرت نمودن از بيت نفس است به سوى سر منزل مقصود. پس منزل توبه مقدم بر منزل انابه است. و تفصيل آن در اين اوراق مناسب نيست.
فصل نكته مهمه
بر سالك طريق نجات و هدايت لازم است تنبّه به يك نكته مهمه. و آن اين
[1] اصول كافى، ج 2، ص 435، كتاب الايمان و الكفر»، «باب التوبة»، حديث 10.