از حجاب غليظ علم و برهان رست، با تفكر سر و كارى ندارد و بى واسطه برهان، بلكه بى واسطه موجودى، در آخر كار و منتهاى سلوك، به مشاهده جمال جميل مطلق نايل گردد و به لذت دائم سرمد برسد، و از عالم و هر چه در اوست وارهد و در تحت قباب كبريايى به فناى كلى باقى ماند، و از او اسم و رسمى باقى نماند و مجهول مطلق گردد، مگر آنكه عنايت حق شامل حال او گردد و او را ارجاع به مملكت خود و ممالك وجود به مقدار سعه وجود عين ثابت او نمايد، و در اين رجوع كشف سبحات جمال و جلال براى او گردد، و در آيينه ذات اسماء و صفات را مشاهده نمايد، و از آن به شهود عين ثابت خود و هر چه در ظل حمايت اوست نايل شود، و كيفيت سلوك مظاهر و رجوع به ظاهر بر قلب او كشف شود، پس، به خلعت نبوت مفتخر گردد. و اختلاف مقامات انبيا و رسل در اين مقام ظاهر شود، و مقدار سعه و ضيق دايره رسالت و مبعوث منه و مبعوث إليه در اين مقام براى آنها منكشف گردد، و بسط مقال در اين مقام مناسبتى با وضع اين اوراق ندارد. پس، از آن، بلكه از برهان صدّيقين نيز، صرف نظر نموديم، زيرا كه آن را مقدماتى است كه شرح آنها موجب تطويل شود.
تتميم در بيان تفكر ممنوع و مرغوب در ذات حق
ببايد دانست كه اينكه ما گفتيم تفكر در ذات و اسماء و صفات، ممكن است جاهل گمان كند كه تفكر در ذات ممنوع است به حسب روايات، و نداند كه آن تفكر كه ممنوع است تفكر در اكتناه ذات و كيفيت آن است، چنانچه از روايات شريفه استفاده مىشود. و گاهى نيز غير اهل را منع كردند از نظر به بعضى معارف كه مقدمات دقيقه داشته، چنانچه حكما نيز در هر دو مقام موافقاند. اما استحاله اكتناه ذات در كتب آنها مبرهن است [1]، و منع از تفكر آن نزد جميع مسلّم. و اما شرايط دخول در اين علوم و منع تعليم غير اهل، در كتب آنها مذكور و وصيت آنها در اوايل كتب يا اواخر آن مسطور است، چنانچه دو امام فن و فيلسوف بزرگ اسلام، شيخ ابو على سينا [1]، و صدر المتألّهين [2]، در آخر اشارات [2]، و اوّل اسفار [3]، وصيت بليغ در اين باب فرمودند. فراجع.
و اما نظر در ذات براى اثبات وجود و توحيد و تنزيه و تقديس آن، غايت ارسال
[1] شرح اصول كافى، صدر المتألهين، ج 1، ص 251، «كتاب التوحيد»، «باب النهى عن الكلام في الكيفيّة». و نقد النصوص في شرح نقش الفصوص، جامى، ص 27 و 28.
[2] محمد بن إبراهيم شيرازى (979- 1050) ملقب به «صدر الدين» و «صدر المتألهين» معروف به صدرا و ملّا صدرا از بزرگان حكماى اسلامى است. وى بنيانگزار «حكمت متعاليه» است و صاحب آراء بديعى در فلسفه مىباشد. مكتب فلسفى صدر المتألهين پس از او بر ديگر مكاتب فلسفى برترى يافت. و بيشتر حكماى اسلامى پس از او از پيروان مكتب او بشمار مىروند. مهمترين اثر وى اسفار اربعه است كه در بر دارنده آراء و نظريات فلسفى او بنحو گسترده مىباشد. از آثار ديگر اوست: تفسير القرآن الكريم، شرح اصول كافى، مبدأ و معاد، مفاتيح الغيب، شواهد الربوبيّه، اسرار الآيات، حاشيه بر شفا. وى از شاگردان محقق داماد، مير فندرسكى و شيخ بهائى است. ملا محسن فيض و عبد الرزاق لاهيجى (فيّاض) از شاگردان معروف او هستند.