امام حتى عرفان نظرى و دلمشغولى در پيچوخم مباحث و اصطلاحات را سد راه و وقوف درين مرحله را حجاب مىداند چنانكه مكرر اين معنى را در آثار خويش از نظم و نثر به كار برده و در جايى گفتهاند:
در جوانى كه نشاط و توان بود با مكايد شيطان و عامل آنكه نفس اماره است سرگرم به مفاهيم و اصطلاحات پرزرقوبرقى شدم، كه نه از آنها جمعيتى حاصل شد نه حال؛ ... «اسفار اربعه»، با طول و عرضش، از سفر به سوى دوست بازم داشت؛ نه از «فتوحات» فتحى حاصل و نه از «فصوص الحكم» حكمتى دست داد، چه رسد به غير آنها.
از «فتوحاتم» نشد فتحى و از «مصباح» نورى
هرچه خواهم در درون جامه آن دلفريب است
بشكنيم آينه فلسفه و عرفان را
از صنم خانه اين قافله بيگانه شويم
فارغ از خانقه و مدرسه و دير شده
پشتپايى زده بر هستى و فرزانه شويم
^ سبك و شيوه امام و تأثير پيشينيان در آثار ايشان
چنانكه مىدانيم صاحبنظران و محققان از اهل ادب، طبق ضوابط و معيارهايى، شعر پارسى را به ادوار چهارگانه يعنى دورههاى سبك خراسانى و عراقى و هندى و عصر بازگشت منقسم ساختهاند. هرچند اين مرزبندى به قطعيت اصول رياضى نيست اما داراى مشخصاتى است كه بهطور كلى شيوه و سبك آثار را معين مىكند. با همين معيارها مىتوان گفت شعر امام از نظر شيوه همان سبك عراقى است و آن بزرگ به همان سياق سخن گفته و به تتبع و پيروى سخنوران سبك عراقى پرداخته است. نكته درخور ذكر اينكه در شعر امام برخى كلمات و واژهها آمده كه متأثر از زبان امروز و ادبيات معاصر است و از بعضى واژگان مضامينى تازه قصد شده است مانند كلمات وابسته و پناهنده در اين بيت:
وارستگان به دوست پناهنده گشتهاند
وابستهاى چو من به جهان بىپناه شد
و مثل كلمه شكوفا كه در سخن متقدمان نيامده و امروز متداول است: