طوطىوار
فاطى كه به دانشكده ره يافته است
الفاظى چند را به هم بافته است
گويى كه به يك دو جُمله طوطىوار
سوداگرِ ذاتِ پاكِ نايافته است
مهمان
هر ذرّه در اين مزرعه مهمان تو هست
هر ريشْدلى بحق پريشان تو هست
كس را نتوان يافت كه جوياى تو نيست
جوينده هرچه هست خواهان تو هست