تبعید کرده و همه بنی هاشم و طرفداران او را نیز به خاطر او تبعید کنند (1) و آنها به شعب ابو طالب رفتند و سه سال در آنجا ماندند، و اگر گویندهای در آن سالها میگفت: چرا محمّد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم خروج نمیکند و به واسطه غلبه مشرکین بر مسلمین واجب است که خروج نماید، جواب ما این است که او به امر خدای تعالی به شعب رفته است و به اذن او غایب شده است و آنگاه که او فرمان ظهور و خروج دهد خارج شده و ظاهر خواهد شد، زیرا پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم این مدّت در شعب درنگ کرد تا خدای تعالی به او وحی کرد که موریانه را فرستاده و عهدنامه قریش را در هجران پیامبر و همه بنی هاشم که چهل مهر و امضا داشته و نزد زمعة ابن اسود ودیعه بوده خورده، تعهّدات قطع رحم آن از بین رفته و نام خدای تعالی را باقی گذاشته است. ابو طالب برخاست و به مکّه آمد و هنگامی که قریش او را دیدند، پنداشتند که او آمده است که پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم را تسلیم کند تا ایشان او را بکشند یا از نبوّت برگردانند، پس او را استقبال کردند و گرامی داشتند و چون نشست به ایشان گفت: ای گروه قریش! من هرگز از برادرزادهام محمّد دروغی سراغ ندارم و او به من خبر داده است که پروردگارش به او وحی کرده که