کردهاند (1) و اگر نتوانند، آنچه ما گفتیم روشن خواهد شد که علاوه بر آنکه مانند هر فرقه باطلهای از اثبات مدّعای خود عاجزند، از اثبات انّیت مدّعای خود نیز عاجزند چون همه فرقههای باطله گذشته میتوانند موضوع ادّعای خود را بنمایانند و اینها از آنچه آن فرقههای باطله بر آن قادرند نیز عاجزند. ایشان میگویند در هر عصری باید کسی باشد که حجّت الهی به او برقرار شود و اجلی است که بایستی به سر آید. آری لابد است که چنین شخصی باشد، شما صرف نظر از دعوی، شخص او را به ما بنمائید، برای من از ابو جعفر بن ابی غانم نقل شده است که پرسشگری به او گفته است: چگونه با کسانی که میگویند «باید امام قائمی از اهل البیت باشد» محاجّه میکنی؟ و ابن ابی غانم گفته است: به ایشان میگویم: آن، جعفر بن حسن عسکری است شگفتا که مردم جدال میورزند در باره کسی که محلّ جدال نیست. در این ناحیه یک استادی بود که میگفت: من این طایفه را «لابدّیه» نام گذاشتهام، زیرا مرجع و معتمدی ندارند جز آنکه میگویند لابد است که این شخصی که در کائنات موجود نیست باشد! و آنان را