responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فلسفۀ تاریخ ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 1  صفحه : 85

مارکسیستها زیربنای جامعه اقتصاد است [مقصود از «زیربنا» چیست؟]. اگر بتوانید ریشه لغت فرنگیی را که این کلمه «زیربنا» از آن ترجمه شده به دست بیاورید، ببینید ترجمه چه کلمهای است و خواستهاند به چه تشبیه کنند [مناسب و بلکه لازم است.] چون یک وقت هست ما میگوییم «زیربنا» و مقصودمان طبقه زیرین است مثل اینکه در یک ساختمان چندطبقه، یک طبقه زیر قرار گرفته و طبقههای دیگر رو. طبقههای رو متکی به طبقه زیر هست ولی طبقه زیر متکی به طبقههای رو نیست، یعنی اگر این خراب شود آن بالا خراب میشود ولی اگر بالا خراب شود این خراب نمیشود. این، شرط آن هست ولی آن، شرط این نیست. آیا مارکس که گفته است «اقتصاد زیربناست» میخواسته جامعه را تشبیه کند به یک ساختمان چند طبقه که طبقه زیرینش اقتصاد است و امور دیگر طبقاتی است که روی این طبقه ساخته شده و لهذا این که متزلزل شود آنها متزلزل میشوند، این که تغییر کند آنها متغیر میشوند، این که حرکت کند خواه ناخواه آنها باید حرکت کنند؟ یا این کلمه «زیربنا» از اصطلاح خاص معمارها و بنّاها گرفته شده که میگویند زیرساز و روساز ساختمان؟ مثلًا در یک اتاق، آجر و آهن و سایر مصالحی را که اساس استحکام آن را تشکیل میدهند میگویند «زیرساز» و چیزهایی را که جنبه دکور و زینتی دارد- مثل گچی که روی دیوارها میکشند و رنگی که میکنند- میگویند «روساز». آیا منظور مارکس این بوده است که اساس جامعه یعنی آن که استخوان بندی جامعه است اقتصاد است، اینهای دیگر جنبه فانتزی دارد؟ یعنی معیشت و معاش انسان اساس زندگی فرد و جامعه هر دو است و تا این بُعد درست نشده نوبت به هیچ چیز نمیرسد. اگر این بعد درست شد و فراغت و امکاناتی برای انسان پیدا شد آنگاه به دکورش هم میپردازد، آنوقت گچی و رنگی و نقاشی و غیره، و الّا تا آن نباشد این نیست، که خود این هم اساساً یک فکری است. مولوی میگوید: «آدمی اول اسیر نان بود» و حرف درستی هم هست. [حدیث]«مَنْ لا مَعاشَ لَهُ لا مَعادَ لَهُ» نیز چنین مطلبی است. البته نه اینکه یک قاعده کلی باشد ولی بهطور تقریباً اکثریت میشود این سخن را گفت. یا بگوییم اصل اول درانسان این است که انسان باید شکمش سیر باشد و مسکنی داشته باشد؛ همینهایی که با پول میشود آنها را تهیه کرد و با پول قابل معاوضه است- یعنی مادیات- باید درست بشود. بعد که اینها درست شد، آنوقت به اصطلاح دل و دماغ

نام کتاب : فلسفۀ تاریخ ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 1  صفحه : 85
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست