نام کتاب : عرفان حافظ ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 55
اشعاری از علامه طباطبایی
اگر شعرهایی که مجتهدها و فقهای زمان و مراجع تقلید زمان در این زمینهها گفتهاند، همانها را بخواهیم جمع کنیم، مثل شعرهای مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی و شعرهای مرحوم نراقی [1]، خودش یک داستانی دارد، که دیگر خیلی معطلتان نمیکنم، ولی خوشم میآید که شعرهایی از استاد خودمان علامه طباطبایی سلّمه اللَّه تعالی را برای شما بخوانم، ببینید که این مفسرین مادی حافظ اینجا چه میگویند. ایشان میگوید:
همی گویم و گفتهام بارها
بود کیش من مهر دلدارها «2»
پرستش به مستی است در کیش مهر
برونند زین جرگه هشیارها
به شادی و آسایش و خواب و خور
ندارند کاری دل افکارها
بجز اشک چشم و بجز داغ دل
نباشد به دست گرفتارها
[1] [و شعرهای امام خمینی (ره) که پس از رحلت ایشان منتشر شد و به عنوان نمونه یکی از آنها را میآوریم:].
من به خال لبتای دوست گرفتار شدم.چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم.
فارغ از خود شدم و کوس اناالحق بزدم. همچو منصور خریدارِ سردار شدم.
غم دلدار فکنده است به جانم شرری. که به جان آمدم و شهره بازار شدم.
در میخانه گشایید به رویم شب و روز. که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم.
جامه زهد و ریا کندم و بر تن کردم. خرقه پیر خراباتی و هشیار شدم.
واعظ شهر که از پند خود آزارم داد. از دم رند میآلوده مددکار شدم.
بگذارید که از بتکده یادی بکنم. من که با دست بت میکده بیدار شدم