نام کتاب : عرفان حافظ ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 116
(بحث آدم را بخوانید ببینید چه میگویند) یعنی وقتی که ظهور کرد بر همه ماهیات و اعیان ثابته، نه در ملک عشق بود [و نه در آسمانها و زمین و کوهها] (انّا عَرَضْنَا الْامانَةَ عَلَی السَّمواتِ وَ الْارْضِ وِ الْجِبالِ فَابَینَ انْ یحْمِلْنَها وَ اشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْانْسان)[1]، تنها موجودی که این استعداد را داشت انسان بود.
عقل میخواست کزان شعله چراغ افروزد
برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد
به عقل گفتند اینجا جای تو نیست، تو برو عقب.
مدعی خواست که آید به تماشاگه راز
دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
من خیال میکنم مقصود از «مدعی» همان عقل یا نفس یا قوای شیطانی و یا این جور چیزها باشد. در غزل دیگری ابتدا میگوید:
پیش از اینت بیش از این اندیشه عشاق بود
مهرورزی تو با ما شهره آفاق بود
تا به اینجا میرسد:
پیش از این کین سقف سبز و طاق مینا برکشند
منظر چشم مرا ابروی جانان طاق بود
باز تقدم عشق بر خلقت و آفرینش را بیان میکند. در این زمینه البته باز مسائلی که این آقایان گفتهاند زیاد است.
سریان عشق
مسئله دیگر «سریان عشق» است، یعنی عشق از طرف مخلوقات، که در