responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : حکمت‌ها و اندرزها ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 1  صفحه : 163

ببرند. شب بود و دشت وسیع از آتشهایی که نقطه به نقطه از طرف سپاهیان روشن شده بود جلوه خاصی داشت. دید تمام آرزوهایش برباد رفته، این قدرتها و عزتها نمیتواند سودی به او برساند. با کمال عجز و لابه دست به آسمان بلند کرد و گفت: ای آن که مُلک تو دائم و ثابت و همیشگی است، رحم کن بر آن که مُلکش از دستش میرود.

سلطان سنجر سلجوقی در آخرین لحظات زندگی خود این اشعار را با خود زمزمه میکرد:

به ضرب تیغ جهانگیر و گرز قلعه گشای

جهان مسخّر من شد چو من مسخّر رای

بسی قلاع گشودم به یک نمودن دست

بسی مصاف شکستم به یک فشردن پای

چو مرگ تاختن آورد هیچ سود نداشت

بقا بقای خدای است و مُلک مُلک خدای

کاخ آمال و آرزوهای انسان سخت سست بنیاد است. آدمی از تار و پود امل و آرزو در خیال خود نقشهها میسازد و یکمرتبه یک حادثه کوچک همه آنها را نقش بر آب میکند، فکر و عقیده و امل و آرزوی او را بکلی عوض میکند. فرض کنید آدمی را که سالم در کوچه و خیابان راه میرود و در سر نقشهها میپروراند، یکمرتبه پزشکان با کمال تأسف به او خبر بدهند که مبتلا به سرطان است و چاره پذیر نیست. فکر کنید چه غوغایی در جهان آمال و آرزوها و افکار و نقشههای این آدم پیدا میشود، مانند شهری که سیل در آن افتاده باشد و همه کوچهها و خانهها را گرفته باشد دیوارها و خانهها یکی پس از دیگری فرو میریزد، بلکه مانند شهری که بمب اتمی در آن انداخته باشند همه با هم زیر و رو میشوند. گاهی مشاهده یک منظره وحشتناک بدون آنکه منتهی به مرگ بشود، افکار و عقاید آدمی را عوض میکند. مثلًا هواپیما سقوط میکند و

نام کتاب : حکمت‌ها و اندرزها ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 1  صفحه : 163
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست