نام کتاب : ریحانة الادب فی تراجم المعروفین بالکنیه او اللقب نویسنده : مدرس تبریزی، محمدعلی جلد : 1 صفحه : 395
دوازدهم تا سال هزار و دويست و سى و شش هجرت حاوى بوده و تراجم احوال علما و ادبا و مشاهير ديگر را نيز كه در اين مدت از مصر بعرصه ظهور آمدهاند مشتمل ميباشد.
جبرتى در سال هزار و دويست و سى و هفت يا چهل تمام از هجرت (1237 يا 1240 ه ق) درگذشت.
(ص 675 مط و 1766 ج 3 س)
جبلى سيد عبد الواسع بن سيد عبد الجامع بن عمران-
(يا عمر) بن ربيع غرجستانى، از مشاهير شعراى ايرانى، اديبى است فاضل، از اكابر اهل انشا و ادب، مولد و پرورشگاهش غرجستان ميباشد. در عهد دولت غزنويان و سلجوقيان ظهور يافت، سلطان سنجر و بهرام شاه غزنوى را مديحهها گفت و در سال پانصد و پنجاه و پنج از هجرت (555 ه ق) وفات كرد. نسخه خطّى ديوان او بشماره 393 در كتابخانه مدرسه سپهسالار بزرگ تهران (دانشكده معقول و منقول) موجود ميباشد و از او است:
اى قلم در دست تو چون در كف موسى عصا
وى كرم در طبع تو چون در لب عيسى دعا
اين فزايد دوستان را گاه الفت زندگى
و آن نمايد دشمنان را گاه دهشت اژدها
ايضا
منسوخ شد مروّت و معدوم شد وفا
زين هردو نام ماند چو سيمرغ و كيميا
هر عاقلى بزاويهاى مانده ممتحن
هر فاضلى به داهيهاى گشته مبتلا
قومى ره منازعت من گرفتهاند
بىعقل و بىكفايت و بىفضل و بىدها
من جز بشخص، نيستم اين قوم را نظير
شمشير جز برنگ، نماند بگندنا
با من همى خصومت ايشان عجيبتر
ز آهنگ مورچه بسوى جنگ اژدها
بر همت من است سخنهاى من دليل
بر نسبت من است هنرهاى من گوا
در پاى جاهلان نپراكندهام گهر
وز دست ناكسان نپذيرفتهام عطا
مقدار آفتاب ندانند مردمان
تا نور او نگردد، از چشمها جدا
غرج، بمعنى كوه و غرجستان كوهستان از بلاد ايران است كه از جنوب به غزنه، از شمال بمرو، از مشرق به غور، از مغرب بهرات محدود ميباشد و تخلّص جبلى نيز همانا بجهت
نام کتاب : ریحانة الادب فی تراجم المعروفین بالکنیه او اللقب نویسنده : مدرس تبریزی، محمدعلی جلد : 1 صفحه : 395