عَلَقَهً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَهَ مُضْغَهً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَهَ
عِظَاماً فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْماً ثُمَّ اَنْشَاْنَاهُ خَلْقاً
آخَرَ فَتَبَارَکَ اللهُ اَحْسَنُ الْخَالِقِينَ [1]؛ هر آينه ما انسان را
از گزيدهاي از خاک آفريديم... بار ديگر او را آفرينشي ديگر داديم. در خود
تعظيم است خداوند، آن بهترين آفرينندگان.
الَّذِي اَحْسَنَ کُلَّ شَيءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَاَ خَلْقَ
الْاِنْسَانِ مِن طِينٍ، ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلاَلَهٍ مِن مَاءٍ
مَهِينٍ، ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِيهِ مِن رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَکُمُ
السَّمْعَ وَ الْاَبْصَارَ وَ الْاَفْئِدَهَ قَلِيلاً مَّا تَشْکُرُون[2]؛ آن که هر چه را آفريده، به نيکوترين وجه آفريد و خلقت انسان را از گل
آغاز کرد؛ سپس نسل او را از گزيدهي آبي بيمقدار پديد آورد؛ آن گاه او را
متعادل کرد و از روح خود در آن بدميد و برايتان گوش و چشمها و دلها
آفريد. چه اندک شکر ميگوييد.
اِنِّي خَالِقٌ بَشَراً مِن طِينٍ، فَاِذَا سَوَّيتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِن رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ[3]؛ من بشري را از گل ميآفرينم. چون تمامش کردم و در آن از روح خود دميدم، همه سجدهاش کنيد.
شايان ذکر است که تعليم و تربيت انسان بايد در هر دو جهت مادي و
روحي و به طور هماهنگ پيش برود. البته اصالت از آن روح و بُعد معنوي انسان
است و جسم همواره ابزار روح است؛ در عين حال، بايد از افراط و تفريط در
پرداختن به جسم تنها و يا روح تنها- که موجب اختلالات جسماني و
ناهنجاريهاي رواني ميشود- پرهيز کرد. بايد هم در حفظ سلامتي و نيرومندي
جسم، به عنوان ابزاري نيرومند و مرکبي راهوار، و هم در تزکيه و پرورش روح
کوشيد.
وَ لَقَدْ مَکَّنّاکُمْ فِي الْاَرْضِ وَ جَعَلْنَا لَکُمْ فِيهَا مَعَايشَ قَلِيلاً مَا تَشْکُرُون[4]؛ در زمين جايگاهتان داديم و راههاي معيشت شما را در آن قرار داديم و چه اندک سپاس ميگزاريد.
وَ الْاَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَ اَلْقَينَا فِيهَا رَوَاسِي وَ اَنبَتْنَا فِيهَا مِن کُلِّ شَيءٍ مَوْزُونٍوَ جَعَلْنَا لَکُم فِيهَا مَعَايشَ وَ مَن لَّسْتُمْ لَهُ بِرَازِقِينَ[5]؛ و زمين را گسترديم و در آن کوههاي