سرمايهداري ارتباط خاصي قايل است. [1] بر خلاف مسيحيان کاتوليک که به
تعبير وبر در اثر روحيهي رياضتمنشانه و ترک لذات دنيوي سهم بسيار ناچيزي
در زندگي اقتصادي داشتند. شکي نيست که تمدن اسلامي افول اقتصادي طولانياي
داشته است؛ ولي اين افول ارتباطي با عقايد و ارزشهاي ديني ندارد.
نتيجهي سخن آن که اصول و مباني اقتصاد اسلامي با توسعهي
اقتصادي، به عنوان يک رهيافت مترقي بشري موافق است. دين اسلام با تشويق به
کار و توليد و تلاش فعاليتهاي اقتصادي، زمينهساز توسعهي اقتصادي است.
تاثير اصول ارزشي و عقيدتي اسلام در توسعهي اقتصادي نيز انکارناپذير است.
اسلام علاوه بر مذمت کردن زهد و افراطي و رهبانيت، اتراف و افزونطلبي را
منافي توسعه ميداند. عقبماندگي حاکم در جهان اسلام زاييدهي درک نامناسب
دين،يا عمل نامتناسب با دين است. براي توضيح بيشتر لازم است به تبيين
مفهوم توسعه بپردازيم.
واژهي توسعه در برخي از روايات، به معناي گشايش در زندگي مادي و
بهبود وضع معيشت به کار رفته است. بدون شک، گشايش در زندگي و رهايي از
تنگناهاي مادي، بدون قدرت توليدي و توانايي در کسب و کار و توليد اقتصادي
ميسر نيست. امام باقر (ع) در اين باب ميفرمايد: من طلب
الرزق من الدنيا استغنائاً عن الناس و توسيعاً علي اهله و تعطفاً علي جاره
لقي الله عزوجل يوم القيامه و وجهه مثل القمر ليله البدر[2]؛ کسي
که دنيا را براي بينيازي خود از مردم و گشايش بر خانوادهاش و ابراز محبت
به همسايهاش طلب کند، خداوند – عزوجل- را در روز قيامت ملاقات ميکند، در
حالي که چهرهي او همچون قرص کامل ماه نوراني است. توسعه فرايندي است که
زمينهي شکوفايي استعدادهاي گوناگون انساني را فراهم ميسازد. در اين
فرايند با استفاده از منابع مختلف، بايد بستر مناسبي براي رشد توليدات ملي
هماهنگ با تامين ديگر خواستههاي اصيل انساني فراهم آيد، تا در نتيجه،
افراد جامعه مسير تکاملي شايسته خود را بپيمايند؛ و توسعهي اقتصادي به
وضعيتي اطلاق ميگردد که در آن انسان به گونهاي تربيت شود
[1] اخلاق پروتستاني و روح سرمايهداري، ترجمهي عبدالکريم رشيديان و پريسا منوچهري، ص 41- 42