است. تشخيص موضوع و حدود و ثغور علوم و معارف بشري و الهي و تعيين رابطهي
آنها با يکديگر، در حيات علمي و اجتماعي ما بسيار تعيين کننده است؛ زيرا
تا دامنهي شريعت مشخص نگردد، نميتوانيم از آن در حوزههاي مختلف بهره
ببريم؛ پس مراد از تعيين قلمرو دين، بيان محورها و مباحث و مسائل دين و
شريعت است؛ البته همچنان که گذشت، تعيين قلمرو دين، پس از پاسخ به پرسش
انتظار بشر از دين معين ميگردد.
نکتهي در خور توجه اين است که معارف ديني رو به تکامل و تزايد
است؛ يعني چه بسيار معارفي که با پرسشهاي جديد از دين و متون ديني استخراج
ميشوند؛ معارفي که در گذشته هيچ نمود و ظهوري نداشتهاند. بر اين اساس،
نگارنده با توجه به معارفي که تاکنون از دين به دست آمده است، در باب قلمرو
دين نظر ميدهد. البته در بعد سلبي و نقد ديدگاهها ميتوان به مدار
بستهاي دست يافت و آخرين نتايج را عرضه کرد، ولي در بعد ايجابي، اين
پرونده هميشه باز است.