الحدوث و روحانيه البقاء» بودن آن اعتقاد ورزيده و در جلد سوم اسفار
تفصيلاً از آن بحث کرده است؛ گر چه وي در رسالهي مشاعر و عرشيه با استناد
به روايات امامان معصوم (ع) به تقدم نفس بر بدن شهادت ميدهد.
اگزيستانسياليستها، که خود به دو گروه الهي و الحادي تقسيم
ميشوند، نيز، در نحلههاي انسانشناسي فلسفي جاي دارند و انديشمنداني
همچون داستايوسکي، متفکر و داستان نويس روسي؛ کارل يا سپرس، فيلسوف الهي و
پزشک و روان شناس آلماني؛ گابريل مارسل، فيلسوف الهي فرانسوي؛ سيمون وي،
فيلسوف الهي و عارف وارسته؛ نيچه، فيلسوف آلماني، ژان پل سارتر، فيلسوف
فرانسوي؛ فرانس کافکا، فيلسوف پوچگراي چکسلواکي و آلبر کامو، فيلسوف
الحادي، در دامن اين فلسفه پرورش يافتند.
اين افراد گرچه طرفداران يک مکبت به شمار ميروند، ولي بايد توجه
داشت که فقط در طرح مسائلي مانند تفرد انسان، اوضاع حدي، درون ماندگي و
پوچي و گزاف بودن جهان، آزادي انسان و چند مسئلهي ديگر اشتراک دارند و در
جواب آنها به نوعي عصيانگري و مخالفت با يکديگر دچار ميشوند. پيام اصلي
اين مکتب اين است که اي انسان، اولاً، خودت باش، نه ديگران؛ ثانياً، به
ضرر خود انساني تلاش مکن؛ ثالثاً، خودت را بشناس. فلسفهي اگزيستانسياليسم
تاکيد ميکند که فلسفه بايد به مسائلي بپردازد که در نهايت در زندگي
انسانها تغيير ايجاد نمايد، مانند ترس از مرگ، گناه، اضطراب، دلهره، و
... نه مسائلي که در زندگي آدمي نقش ندارند؛ به همين دليل اين مکتب، سقراط و
سپس اگوستين و پاسکال را پدر فکري و فرهنگي خود معرفي ميکند؛ زيرا اينها
در فلسفهي خود نوعاً به همين مسائل رو آوردهاند.
4-2. انسانشناسي ديني و مذهبي
ابعاد، ويژگيها، حقايق و ارزشهاي گوناگون انساني را ميتوان
با مراجعه به متون ديني، يعني کتاب و سنت به دست آورد و نوعي انسانشناسي
ديني و مذهبي را تدوين نمود. تمام اديان آسماني، از آن رو که براي هدايت
انسانها فرود آمدهاند، بخش مهمي از آموزههاي خود را به انسانشناسي
اختصاص دادهاند. خداوند سبحان در متن نوراني قرآن، از سه بعد طبيعي، فلسفي
و ارزشي ويژگيهاي انسان را معرفي کرده است که به تفصيل از آن سخن خواهيم
گفت.