ايران در دوران قاجاريه و عصر ورود تمدن غرب، خصوصاً پس از شکست
در جنگ با روس، ميزبان سکولاريسم شد. آگاهي از پيشرفت و تمدن غرب پس از
شکست، سبب شد تا متفکران ايراني در جستوجوي راههاي رشد و توسعه برآيند.
از آن زمان سه رويکرد کاملاً متفاوت در اين سرزمين ظهور کرد و تاکنون نيز
ادامه دارد:
دستهي اول شيفتگان بيچون و چراي غرب و کاملاً از بنيادهاي فکري و
نظري غرب غافل و نسبت به ابعاد فرهنگي، اجتماعي، سياسي مغرب زمين ناآشنا
بودند. اين گروه اعزام دانشجويان به اروپا را پيشنهاد کردند. محصول اين
بيتوجهي، زايش روشنفکران سکولار با دايگي انگليسي و فرانسه به سرزمين
ايران بود. ميرزا ملکم خان، فتحعلي آخوندزاده، کسروي، صادق هدايت و دهها
نمونهي ديگر در اين طيف قرار دارند. اين جريان امروزه نيز ادامه دارد و در
عصر ما کم نيستند کساني که دين، معارف و اعتقادات ديني را منشا عقبماندگي
و سير قهقرايي جوامع اسلامي برشمرده، سکولاريزم را نسخهي درمان آن جوامع
ميدانند.
دستهي دوم احياي معرفت ديني و شناخت صحيح دين و زدودن خرافهها و
انحرافات فکري و اعتقادي از دين را توصيه کردند. سيد جمال الدين اسد آبادي،
شيخ محمد عبده، رشيد رضا، کواکبي، شيخ فضل الله نوري، شريعتي، مطهري و
امام خميني، با وجود تفاوت تئوريکي و نظري، در اين طيف قرار دارند.
سومين گروه متديناني بودند که به مقتضيات زمان بيتوجه، و در انديشهي سنتي