با خارج معرفي ميکنند و خلوص حقايق ديني و صيانت معارف ديني از اغيار و
انحراف و اعوجاج را نميپذيرد؛ زيرا دستيابي به واقعيت برهنه و خالص را
ممکن نميداند؛ به عبارت ديگر، شناخت پيامبران از خداوند و عالم مجرّدات و
جهان طبيعت محصول خود آنهاست، نه آموزههاي خالص برگرفته از ساحت اقدس
الله. [1]
اين رويکرد نيز در مباحث کلامي، خصوصاً ضمن بيان حکمت و عدل
الهي، مردود شمرده شده است؛ زيرا خداوند حکيم، که هدف از آفرينش انسان را
کمال نهايي او ميداند و با اين غرض به ارسال انبيا پرداخته است، نميتواند
دين خالص و وحي کامل بر انبيا نازل کند، چون نقض غرض لازم ميآيد، که بر
خداي سبحان قبيح و محال است.
3-2-1-5. ملاک شناخت و معرفتشناسي اومانيسم نه تنها در حوزهي نظر
و علوم نظري، بلکه در مقام عمل و علوم عملي و ارزشي نيز جاري است.
اومانيسم اتّصاف ذاتي افعال و احوال انسان به صفات خوب و بد و بايد و نبايد
و، به طور کلّي، احکام ارزشي و تکليفي را انکار نمود و آنها را زاييدهي
غايت ديگر، و منافع و مضارّ انساني دانست. بر اين اساس، اوامر و نواهي در
اخلاق و حقوق، با ملاک سودرساني به انسان، اعتبار مييابد.
حکم به وجوب اطاعت از خداوند در اومانيسم نيز تنها با نگاه
سودرساني به انسان معنا پيدا ميکند؛ بنابراين، اومانيسم ذاتاً دين را
انکار نميکند، ولي تنها دين مقيد و مشروط را ميپذيرد. شخص اومانيست هيچ
گاه از ربوبيت تکويني و تشريعي خداوند و ساير مباحث کلامي و اعتقادي در باب
صفات خداوند، وجوب اطاعت از حق تعالي را استنباط نميکند و اطاعت را تنها
در دايرهي سودرساني به انسان لازم ميداند.
شايان ذکر است که سود در گرايش اومانيستي به نگاه انسانشناسانهي
او بستگي دارد. اگر به ساحتهاي گوناگون انسان اعتقاد داشته باشد و جهان را
به دنيا و آخرت تقسيم نمايد، به تبع، از سود مادي و معنوي و دنيوي و اخروي
نيز سخن خواهد گفت.
4-2-1-5. پلوراليسم ديني نيز يکي ديگر از رويکردهاي اين مکتب است که البته
[1] پيامبران از ديدگاه اومانيستها، انسانهاي نادري هستند که
با مراقبت نفس و تلاشهاي دروين به بصيرت خاصّي نايل آمدند و آموزههايي را
يافتند که انسانهاي متعارف با مطالعهي عالم طبيعت به آنها دست
نمييابند. آنگاه دستاوردهاي خود را به صورت دين به ديگران منتقل
ميسازند؛ بنابراين وحي، يافتههاي آنهاست، نه القائات الهي که از بالا
به پايي نازل شده باشد.