قيامت هنگامى كه مردمان پناه به حضرت خليل مىبرند تا شفاعتشان
را كند و گويند تو خليل خدايى، ما را شفاعت كن، در جوابشان مىگويد: مرا
دوستى از آن سوتر است(1) [: كه شفاعت مىكند]. و پيغمبر ما صلى الله عليه و
آله نيز خبر داده است كه: روز قيامت تمامى خلايق- حتى إبراهيم عليه
السلام- به من پناه مىآورند. و آخرين مقامى كه خداوند بدو بخشيده بود و
براى خودش مشخص فرمود مقام خلت و دوستى بود، و اين در خطبهاى است كه پنج
روز پيش از رحلتش ايراد كرد و در آن پس از سپاس و ستايش الهى فرمود: اى
مردمان! مرا در ميان شما برادران و دوستانى است، و من به سوى خداوند برائت
مىجويم كه حتى يك نفر از شما را خليل و دوست بگيرم، و اگر مىخواستم دوستى
بگيرم أبو بكر را به دوستى مىگرفتم.
5/ 5 خداوند مرا به دوستى گرفت، همان گونه كه إبراهيم را به دوستى
گرفت، دوش كليد گنجينههاى زمين و آسمان به من داده شد. اين تعريفى از جانب
او- صلى الله عليه و آله- به كمال احوال و مقامات خود، و سر ظهورش به
حقيقت برزخى خويش بتمامه بود، زيرا برزخيت مذكور اگرچه داراى جمعيت است ولى
جمعيت، گاه براى كسى كه در جمعيتش جانب ظهور و سر ظهورش بر او غلبه دارد و
يا جانب بطون بر او غلبه دارد حاصل مىآيد و گاه
(1). مسلم در صحيح خود از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت
مىكند كه مؤمنان نزد حضرت آدم عليه السلام مىآيند كه به بهشتشان در آورد و
آن حضرت ايشان را حواله به حضرت خليل عليه السلام مىكند. نزد آن حضرت كه
مىآيند مىفرمايد: من صاحب اين كار نيستم، مرا دوستى آن سوتر است. نووى
شارح صحيح مسلم از قول صاحب تحرير نقل مىكند كه حضرت خليل عليه السلام اين
سخن را از روى تواضع فرموده است، يعنى من داراى آن درجه بلند نيستم و
مكارمى كه به من داده شده به واسطه [و ميانجى بودن] سفارت جبرئيل بوده
است، شما نزد موسى عليه السلام برويد، چون او را كلام، بدون واسطه حاصل
بوده. گويد: «وراء» را از آن روى تكرار كرد كه پيغمبر ما صلى الله عليه و
آله را شنيدن بدون واسطه حاصل بوده و او را ديدن نيز حاصل بوده است، لذا
إبراهيم عليه السلام فرمود: من آن سوى موسى هستم كه او آن سوى محمد صلى
الله عليه و آله است.