او با خواهرش با هم زاييده شد. پس به عموم حكم دورى [: گردشى]-
از جهت صورت- همچنان كه كار در معنى و صفت هم همين گونه است، خبر داد و حكم
را معين كرد و نهايت مقدار عطا و بخشش [الهى] را در ماهيات و استعداداتى
كه از جهت قبول و پذيرش، متناهى و محدودند مشخص ساخت- برعكس قوابلى كه از
جهت استعداد تماماند- زيرا قابليات آنها نامحدود است، لذا آنها را بقا و
جاودانگى سرمدى است.
6/ 2 و علت عدم صعق [: بيهوش نشدن] بعضى از موجودات از فرشتگان و
مردمان [از نفخ و دميدن اسرافيل در رستاخيز در صور] همان چيزى است كه بيان
داشتيم، يعنى از كمال استعداد قابل است مر فيض ذاتى را به گونه استمرار و
دوام، و كسى كه شأن و مقامش اين گونه است، از مقام نفخ اسرافيلى بلندى و
برترى دارد(1)، چون نفخ، درباره كسى كه از آن برترى و بلندى دارد مؤثر نيست
بلكه در كسى اثر بخش است كه از آن درجه كوتاهى و نزول دارد.
7/ 2 و در اين مقام- جدا- علوم و دانشهايى شگفت و عجيب است كه بيشتر
فهمها از ادراك آنها به دورند، كم كسى از اهل الله هست كه بر آنها آگاهى
دارد، و ما هم به واسطه شدت مشكل بودن و پيچيدگيش از اظهار و آگاهى دادن بر
آنها چشم پوشيديم و خداى را بر آن چه كه در دنيا و آخرت بخشش و دهش كرده
سپاس گزاريم، وَ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ [قصص/ 70: فرمان
از اوست و به سوى او بازگشت مىنماييم.]
آخرين چيز از عالم صورت است، و آن نهايت چيزى است كه حق تعالى به
واسطه آن به بنده از اسم خود- كه وقتى بنده بدان اتصال و تحقق يافت كمال
مىيابد- نزديك مىشود.
(1) اشاره است به آيه شريفه وَ نُفِخَ في الصُّورِ فَصَعِقَ من في
السَّماواتِ وَ من في الْأَرْضِ إِلَّا من شاءَ الله (زمر/ 68)، يعنى: و در
صور دميده مىشود و هر كه در آسمانها و زمين هست- جز آن كس كه خدا خواهد-
بيهوش شود.