نام کتاب : تبيين براهين اثبات خدا نویسنده : جوادی آملی، عبدالله جلد : 1 صفحه : 150
عدم را داشته و در نتيجه تساوي نسبت نداشته باشد و جمع بين
تساوي و عدم تساوي چيزي جز جمع بين نقيضين نيست و اجتماع نقيضين محال است .
پس هر ممکن الوجود براي موجود شدن يا معدوم شدن ، نيازمند مرجّح
است ؛ مرجّحي که طرف وجود را موجِب شود علّت هستي ، و مرجّحي که طرف عدم را
براي شئ ترجيح دهد ، علت نيستي و عدم خوانده مي شود . البته در احکام عليت
اين حقيقت ثابت مي شود که علّت طرف عدم ، عدم علّت طرف وجود است ، نه آنکه
براي عدم علت حقيقي وجود داشته باشد .
نتيجه گفتار فوق اين است که هر امر ممکن به « غير » محتاج است و تا
هنگامي که « غير » احتياج او را مرتفع نکند ، موجود نمي شود ؛ بر اين اساس
، هر گاه يک ماهيت ممکن در خارج موجود باشد ، غيري که احتياج او را بر طرف
ساخته و ترجّح طرف هستي و وجود را براي آن فراهم مي آورد ، موجود است .
چنان که پيش تر اشاره شد ، استدلال فوق را مي توان از خطبه 186 نهج البلاغه استفاده کرد ؛ در فرازي از آن خطبه آمده است : « کل معروف بنفسه مصنوع و کل قائم في سواه معلول » ؛ هر امري که به نفس ذات خود شناخته شود ، مصنوع است و هر امري که به غير خود قائم باشد ، معلول است .
چيزي که به نفس ذات خود در ظرف ذهن انسان قرار مي گيرد ، به بياني
که گذشت ، واقعيت و هستي نمي تواند عين ذات آن باشد ، در نتيجه واقعيت و
وجود آن ، صنع و پرداخته غير اوست ؛ البته هر چه در هستي خود به غير قائم
باشد ، معلول است .
بايد توجه داشت ، آن « غير » که ممکن به آن وابسته بوده و احتياج
ممکن را برطرف مي سازد ، هرگز نمي تواند ممکن باشد ، زيرا ممکن نسبت به
وجود و عدم تساوي دارد و امري که خود نسبت به وجود و عدم تساوي دارد ، شيء
ديگري را که
نام کتاب : تبيين براهين اثبات خدا نویسنده : جوادی آملی، عبدالله جلد : 1 صفحه : 150