آنان عالم اند كه عقل از راه نظر فكرى قاصر از ادراك امور آنچنانكه هستند مى باشد
.
قرآن و عرفان و برهان از هم جدائى ندارند
مفاد اين سخن نه اين است كه نظر عقلى باطل و كسب علوم عقلى ناصواب و برهان
ناتمام است , چه اينكه خود قرآن كريم , كه مهمترين منطق وحى است , فهم حقايقش
را گاهى اضافه به دانشمندان فرمود , و گاهى به خردمندان , و گاهى به انديشمندان
, و گاهى به صاحبدلان و نظاير آنان و فرمود :
و يرى الذين اوتوا العلم الذى انزل اليك من ربك هو الحق
[1] . و فرمود :
انا انزلناه قرآنا عربيا لعلكم تعقلون
[2] . و فرمود :
كذلك نفصل الايات لقوم يتفكرون
[3] و فرمود :
افلا يتدبرون القرآن ام على قلوب اقفالها
[4] و آيات بسيار ديگر از قبيل هر يك اينها .
غرض اينكه هر كس حظ او در علوم اوفر و بهره وى از آنها بيشتر است , نصيب
او از قرآن بيشتر است , كه كتاب عقل و علم و فكر است , و حاشا كه قرآن و
عرفان و برهان از هم جدايى داشته باشند .
صدرالمتالهين , در آغاز فصل دوم باب ششم نفس اسفار [5] كه پس از اقامه
براهين بر تجرد نفس ناطقه در فصل قبل آن , اين فصل را در نقل ادله سمعيه از
آيات و روايات عنوان كرده است فرموده است :
فلنذ كرادله سمعيه لهذا المطلب حتى يعلم ان الشرع و العقل متطابقان فى
هذه المساله كما فى سائر الحكميات و حاشى الشريعه الحقه الالهيه البيضاء
ان تكون احكامها مصادمه للمعارف اليقينيه الضروريه و تبا لفلسفه تكون