يك واژه عربى است از يك گياه خاصى كه( عشقه) نام دارد , مشتق شده است .
عشق در عربى همان پيچكى است كه ما در فارسى مى گوئيم . آن گياهى كه خود را به
اين درخت مى تند و مى چسباند . اين گياهى كه پيچك نام دارد وقتى به بدنه درخت
چسبيد , اين درخت را رها نمى كند . راه نفس درخت را مى بندد كم كم آن درخت
زرد مى شود , برگهايش مى ريزد و سرانجام درخت را خشك مى كند در اين هنگام
مى گويند اين درخت را عشقه گرفت . عاشق به يك چنين انسانى مى گويند . آن كه
پيچك عبادت او را گرفت [13] , او را زرد كرد , راه نفس او را بست , و
سرانجام او را خشك و از خود تهى كرد , به او مى گويند عاشق عبادت است , كه در
اين حديث شريف هم فرمود برجسته ترين انسانها كسانى هستند كه به عبادت عشق
بورزند و اگر راه نفس و نفوذ او بسته شد , چيزى از خود ندارد تا رشد كند . لذا
در اسرار روزه گرفتن , گفتند روزه بگيريد براى اينكه آن نشاط حيوانى كم بشود [14] , مثل درختى كه او را پيچك گرفته كه ديگر رشد نمى كند . در بعضى از
روايات آمده است كه روزه بگيريد براى آن كه آن طراوت و خرمى و شادابى غير
ماه مبارك رمضان را از دست بدهيد , زيرا آن يك نشاط كاذبى است . بعد وقتى
انسان روزه گرفت و به روزه علاقه پيدا كرد و به آن دل بست , آنگاه كم كم به
باطن روزه پى مى برد . باطن روزه انسان را به لقاء حق مى كشاند كه خداى سبحان
فرمود :
الصوم لى و انا اجزى به
[15] . كه اين تعبير فقط درباره روزه وارد شده است و درباره سائر عبادات
وارد نشده است . انسان در روزه گرفتن اول از درجه ضعيفه آن اسرار شروع مى كند ,
بعد به آن درجه عاليه سر روزه كه لقاء حق است , خواهد رسيد .
روايات يك سلسله از حكمت هاى ظاهرى روزه را بيان مى كند . هشام بن حكم از
امام صادق سلام الله عليه مى پرسد : چرا روزه گرفتن بر مردم واجب شد ؟ فرمود :
انما فرض الله عزوجل الصيام ليستوى به الغنى و الفقير و ذلك