وقتى كسى بانها عادت كرد و از اين كلمات لذت برد , آنگاه اگر در جمعى
بنشيند كه سخن از گفتن و شنيدن و خنديدن و خنداندن است رنج مى برد . چون انسان
مى تواند به هر نحو روح خود را تربيت كند , پس چرا انسان او را از راه خوب
پرورش ندهد ؟ چرا به چيزهاى خوب عادت ندهد ؟
پس اگر خواستيم ببينيم گذشته از احكام و آداب تلاوت قرآن به سر تلاوت هم
رسيده ايم يا نه , بايد ببينيم آيا متكلم را در كلامش مشاهده مى كنيم يا نه .
اگر عبادت هاى ما با سر است , ببينيم معبود را مشاهده مى كنيم يا خير . راه پى
بردن به اسرار عبادت اين است كه عابد جز معبود چيزى را مشاهده نكند و اين هم
درجاتى دارد كه ركن اساسى آن است كه انسان چيزى جز حق را دوست نداشته باشد , و
آنگاه نگران هم نيست , چون چيزى كه از دست رفتنى است مورد علاقه او نيست , و
چيزى هم كه مورد علاقه او نيست از دست رفتنى است , لذا نه غمى به سراغ عارف
مى آيد و نه اندوهى او را فرا مى گيرد .
انسان گاهى از گذشته غمگين و از آينده هراسناك است . چيزى را كه در گذشته از
دست داد و الان بياد از دست داده گذشته خود هست , غمگين است , يا چيزى كه در
آينده ممكن است از دست بدهد , الان هراسناك است . اگر كسى از گذشته و آينده
نجات پيدا كرد ديگر سخن از ماضى و مستقبل نيست . از زمان بالاتر آمده است ,
روى گذشته و آينده پا گذاشته است , چيزى را قبلا از دست نداده است اندوهگين
باشد و چيزى را بعدا از دست نمى دهد كه هم اكنون خوفناك باشد . على اى حال به
تعبير بوعلى سينا : او فرحان است : العارف هش بش بسام يبجل الصغير من
تواضعه كما يبجل الكبير و ينبسط من الخامل مثل ما ينبسط من النبيه و كيف لا
يهش و هو فرحان بالحق و بكل شى ء .
مؤمن همواره قلبش مسرور است . اينها نشانه پى بردن به اسرار عبادات است :
و اعلموا ان الله تعالى جل ذكره اقسم بعزته ان لا يعذب المصلين