در نيل به هدف عاليه اسلامى انسانى , نه ذكورت شرط تكامل است و نه أنوثت مانع
از تكامل . اگر جان با ايمان بود و اگر عمل صالح بود خواه زن , خواه مرد از يك
حيات طيب برخوردار مى شود .
(
من عمل صالحا
) هر كس كه كار صالح و شايسته انجام بدهد(
من ذكر او انثى
) چه مرد , چه زن(
و هو مؤمن
) . اگر كارش صالح است بايد جان او هم با ايمان باشد , اين دو قيد است ,
قيد اول : اگر كسى آدم خوب و مؤمنى باشد ولى بى خاصيت و اثر از حيات طيب
برخوردار نيست , جان آگاهى كه عمل مثبت ندارد از زندگى پاك بهره يى نخواهد
داشت . اگر كسى كار خوبى كرد ولى آدم خوبى نبود از حيات طيب برخوردار نخواهد
شد اين دو , جان خوب داشتن و اثر مثبت نداشتن مانع رسيدن به حيات طيب است
, جان بد داشتن و كار خوب كردن آن هم مانع از رسيدن به حيات طيب است .
آنچه كه زمينه رسيدن به حيات طيب را آماده مى كند . اين دو امر است : جان
پاك داشتن و عمل صالح كردن , مؤمن بودن و مؤثر بودن , معتقد بودن و گام
برداشتن , ايمان آوردن و قيام كردن . جان كامل با عمل صالح اگر در جايى جمع شد
زمينه رسيدن به حيات طيب مى شود .
(
من عمل صالحا . . .
) اين يك قيد كه كار بايد صالح و شايسته باشد خواه زن , خواه مرد( .
من ذكر او و انثى
) قيد دوم( :
و هو مؤمن
) . پس اگر يك انسان كافر بيمارستانى ساخت ممكن است از شهرت عصرش
برخوردار
باشد , از تكريم پيش مردم برخوردار باشد ولى آن حيات طيبى كه منظور قرآن كريم
است براى او نيست زيرا جان اول آلوده است , كسى كه جانش تيره و آلوده است
چگونه به حيات طيب مى رسد . كسى كه برخلاف نظام همگانى عالم قدم برمى دارد و به
تعبير قرآن