وقتى انسان در دنيا به يك مشكلى برخورد مى كند , براى حل مشكل يا از علل و
اسباب ظاهرى كمك مى گيرد و يا با دست خود آن مشكل را حل مى كند , يا اگر از
اسباب ظاهرى كمك نگرفت از بستگان و انساب و يا قبيله اش مدد مى گيرد و مشكل
را حل مى كند و اگر از انساب هم كارى ساخته نبود به وسيله دوستان و هم
پيمانهايش گره را مى گشايد .
پس وسايل انجام كار در دنيا اسباب است و انساب
, و پيمان هاى دوستى چنانچه گذشت خداوند در سه بخش قرآن چنين مى فرمايد : در
قيامت نه علل و اسباب در اختيار انسان است و نه خويشاوندى و نه قوم و
قبيله يى نقش دارد و نه دوستى و هم پيمانى اثر دارد( .
الا خلاء يومئذ بعضهم لبعض عدو الا المتقين
) [1] .
دوستى با افراد بى تقوى در قيامت بصورت دشمنى ظهور مى كند
اين مضمون در قرآن هست . فرمود : افرادى كه دوستى آن ها براساس تقوى
نمى باشد
, آنان در قيامت دشمن يكديگرند زيرا غير متقى در دنيا كه دوست يكديگرند محور
دوستى شان تقوى نيست و در اين صورت دوستى آنان عامل معصيت است . چون هيچكدام
اهل تقوى نيستند .