است , تفسير دو قسم است تفسير به ظاهر و تفسير به باطن .
تأويل جزو حقايق است نه جزو مفهوم ها . روزى كه آيات الهى به مرحله عينيت
خارجى مى رسند , آن عينيت خارجى را تأويل مى گويند . فرمود : در قيامت آيات
الهى به عينيت خارجى مى رسند و اين شخص هم كه آيات حق را در دنيا نمى ديد پس
چه توقعى كه فرداى قيامت تأويل آن آيات را مشاهده كند( .
يوم يأتى تأويله
) [1] . روز تأويل قرآن فرا مى رسد نه تفسير آن .
تفسير قرآن در دنياست . حال به ظاهر تفسير شود و يا به باطن . تفسير با معنا
و مفهوم كار دارد ولى تأويل با عينيت خارجى محقق مى شود . در آن روز(
يقول الذين نسوة من قبل
) [1] . آن ها كه همين كتاب را در دنيا فراموش كردند , مى گويند( :
قد جاءت رسل ربنا بالحق
) [1] . انبياى الهى , حق را براى ما آوردند . فردا مى فهمند كه اين ها حق است
ولى نمى توانند ايمان بياورند .
بدترين عذاب براى آن ها اين است كه در قيامت حقانيت آيات را مى فهمند
ولى نمى توانند تصديق كنند و ايمان بياورند چون قيامت جاى ايمان آوردن نيست .
مثل اين كه انسان آن وقتى بهترين راه را بشناسد كه ديگر توان حركت ندارد . زيرا
قبلا بيراهه رفته و پايش شكسته شده است . در قيامت كه انسان مى فهمد , در آن
جا وقت حركت نمى باشد( .
اليوم عمل بلا حساب وغدا حساب بلا عمل
) [2] . اين بيانى است كه اميرالمؤمنين ( ع ) از رسول الله ( ص ) نقل كرده
است كه در نهج البلاغه آمده است .