بميرند , مدت ها در ميدان بودند و در مقابل تيرها و شمشيرها جان مى دادند . حضرت
در جواب فرمودند برابر تيرها و نيزه ها و شمشيرها كه در بدن شهداى كربلا فرود
مى آمد مثل اين مقدار كه شما با دو انگشت يك كمى از گوشت دست تان را فشار
بدهيد , شهداء به همين مقدار احساس داشتند . دردى و رنجى براى شهيد نمى باشد او
دارد اين شربت را مى چشد .
اين قدح خالى را او بيست سال زحمت كشيده و قطره قطره لذيذترين دوران زندگى
را در آن جا پر كرد و اكنون همان را مى چشد . اين مرگ را بايد چشيد تا مرگى
نباشد نه مرگ ما را مى چشد كه ما ديگر نباشيم , و اگر انسان تبهكار بود , هر
عقيده يى داشت و هر خلقى و هر عملى , هر روز و هر شب آن تلخ رفتارى و آن تلخ
گفتارى و آن تلخ انديشى را قطره قطره وارد اين ظرف كرده و بالاخره در موقع مرگ
بايد اين سم را بچشد كه هيچ دردى براى انسان تبهكار از درد مردن بدتر نيست .
معنى مرگ و مردن
مردن به معناى تمام شدن نفس نيست . به معناى انتقال از دنيا به برزخ است .
او فشار جان دادن دارد . بسيار براى او تلخ است كه مرگ را بچشد , چون خيلى تلخ
است . تلخى جان كندن براى او بسيار سخت است . به هر حال تبهكار بايد اين قدح
را بچشد و مرگ را بميراند كه ديگر مرگى نباشد . انسان پاكدامن هم بايد اين
شربت را بچشد كه ديگر مرگى نباشد . ما مرگ را مى چشيم و مرگ را مى ميرانيم كه
ديگر مرگى نباشد . نه مرگ ما را مى چشد و ما مى ميريم . نمى فرمايد :
(
الموت يذوق الناس) بلكه([ الناس ذائقة الموت )) . شربت در انسان