واجب الوجود لذاته لافصل له ولاجنس له فلاحدله فلاندله . واجب الوجود لامقوم له
فلاموضوع له فلامشارك له فى الموضوع فلاضدله .
ترجمه : واجب الوجود لذاته نه فصل براى اوست و نه جنس براى اوست پس حد
براى او نيست پس ند براى او نيست . واجب الوجود مقوم براى او نيست پس
موضوع براى او نيست پس مشاركت در موضوع براى او نيست پس ضد براى او نيست
.
بيان : اين فص در تنزيه حق تعالى از ند و ضد داشتن است . در تحرير آن گوييم
:
حد در اصطلاح منطقى , مركب از جنس و فصل است . و ند بمعنى مثل و نظير است .
و مثلان دو شى متشارك در ماهيت و لوازم ماهيت اند . و چون وجود نه ماهيت
نوعيه دارد و نه جنسيه , متشارك برايش مفروض نميشود پس ند ندارد . برهان
الموحدين اميرالمؤمنين على عليه السلام در دعاء يمانى فرمود : ولم تعلم لك
مائية فتكون للاشياء المختلفة مجانسا .
مقوم در اينجا يعنى آن چيزى كه تحقق و ثبوت شى در خارج به او وابسته است
مانند جوهر براى عرض و ماده براى صورت و چون وجود مقوم ندارد پس براى او
موضوعى نيست خواه موضوع در مقابل عرض و خواه بمعنى اعم كه محل حال است خواه
آن حال عرض باشد و خواه جوهر چون ماده نسبت بصورت . يعنى وجود مانند عرض و