وجوب الوجود لاينقسم بالحمل على كثيرين مختلفين بالعدد , والالكان معلولا . و
هذا ايضا برهان على الدعوى الاولى .
ترجمه : وجوب وجود ( يعنى حقيقت و ذات وجود كه وجوب ذاتى اوست ) به حمل
بر افراد كثير مختلف بعدد منقسم نميشود , و گرنه بايد معلول باشد و اين خود
برهان بر دعواى نخستين نيز هست .
بيان : اين فص در تنزيه حقيقت وجود از ماهيت نوعيه است . و در واقع اثبات
توحيد حق تعالى بطريق تنزيه ذات وجود از ماهيت نوعيه است .
قوله : وجوب الوجود , يعنى وجوب الوجود بالذات بهمان بيانى كه در فصل مقدم
گفته ايم .
تحرير فص اين كه ماهيت نوعيه به كثرت افرادش در خارج منقسم است , زيرا
افرادش در آن ماهيت مشترك اند و هر يك در وعاء خارج داراى عوارض مشخصه
وجودى است كه بدان عوارض از يكديگر ممتازند .
و در فص چهارم دانستى كه حمل ماهيت نوعيه در خارج بر افرادش كه همان اتحاد
ماهيت با آنها در خارج است باقتضاى ذات ماهيت نيست بلكه از جانب غير ذات
او است و نتيجه گرفتيم كه ماهيت محمول بر كثيرين يعنى ماهيت در خارج وجود
يافته معلول علتى است كه غير ذات ماهيت است پس اگر حقيقت وجود كه وجوب
ذاتى او است