الذات الاحدية لاسبيل الى ادراكها بل تدرك بصفاتها . و غاية السبيل اليها
الاستبصار بأن لاسبيل اليها . تعالى عما يصفه الجاهلون .
ترجمه : راهى به ادراك ذات احديت نيست بلكه آن ذات بصفاتش ادراك ميشود
. و نهايت راهى كه به اوست بينا دل شدن است به اينكه راهى به او نيست . بس
بلند است از آنچه كه نادانان ستايندش .
در احديت و واحديت
بيان : فص در اين است كه ذات احديت را ادراك نمى توان كرد , بلكه او را
به صفاتش ادراك توان كرد .
احديت در اصطلاح حكيم بمعنايى است , و در اصطلاح عارف بمعنايى اشمخ و ارفع از
آنچه حكيم گويد : حكيم پس از آنكه باستدلال اثبات واجب الوجود بالذات كرده
است در توحيد وارده ميشود و در توحيد ابتداء از واحد بودن بارى تعالى بحث مى
كند , و پس از آن در احد بودنش كه احد فوق مرتبه واحد است . چنانكه جناب
شيخ اجل ابن سينا در اشارات بدين طريق مشى كرده است .
در مسئله توحيد بمعنى واحد سخن در اين است كه يكى است و دو نيست وحده
لاشريك له , و در مسئله توحيد بمعنى احد , سخن در اين است كه آن ذات علاوه بر
اينكه يكى است يكتا هم هست . يعنى هيچگونه تركيب و انقسام در وى راه ندارد و
ذاتش از داشتن اجزاء