ان الانسان لمنقسم الى سر و علن . اما علنه فهذا الجسم المحسوس بأعضائه و
أمشاجه و قد وقف الحس على ظاهره و دل التشريح على باطنه , و أما سره فقوى
روحه .
ترجمه : انسان به سر و علن منقسم است : علن او همين جسم محسوس با اعضا و
امشاج او است كه حس واقف بر بيرون اوست , و تشريح دال بر درون او . و سر او
قواى روح اوست .
بيان : امشاج جمع مشيج است چون ايتام كه جمع يتيم است . و مشيج بمعنى آميخته
است .
انا خلقنا الانسان من نطفة امشاج نبتليه فجعلناه سميعا بصيرا
( هل اتى 3 ) . و ظاهرا مراد از امشاج اخلاط اربعه باشد كه اعضاء از آنها متولد
ميشود چنانكه در شرح نفيس بدان تصريح شده است , و نيز چغمينى در اول فصل
ثالث قانونچه در طب گويد : الاعضاء هى اجسام متولدة من اول مزاج الاخلاط كما أن
الاخلاط اجسام متولدة من اول مزاج الاركان . و مرادش از اركان عناصر اربعة خاك و
آب و هوا و آتش است . و اخلاط اربعة دم و صفرا و بلغم و سودا است .
اين فص در انقسام انسان به سر و علن است و تمهيد و توطئه براى چندين فص بعد
كه در تشريح قواى روح انسان اند مى باشد .
و مطلب اين فص با فص سى و دوم كه گفت( : انت من جوهرين) يكى نيست
زيرا كه در آنجا بيان دو جوهر خلق و امر بود كه انسان