ما حال المرور اذا كشف عنه غطاء سوء المزاج , و من به جوع بوليموس اذا
استفرغ عن معدته الاذى , والخدر اذا سرت قوة الحس فى جارحته ؟ أليس الاول
يستلذ الحلو استلذاذا , أليس الثانى يقلقه الجوع اقلاقا , أليس الثالث ينهكه
الالم انهاكا ؟ كذلك اذا كشف عنك غطاؤك فبصرك اليوم حديد .
ترجمه : حال ممرور هنگامى كه پرده سوء مزاج از او بر كنار شد , و آنكه جوع
بوليموس دارد وقتيكه اذى از معده اش قلع شد , و خدر زمانيكه قوه حس در عضو او
سريان يافت چگونه است ؟ نه اين است كه اولى از شيرينى لذت ميبرد چگونه لذت
بردنى , و نه اين است كه دومى را گرسنگى بى آرام ميسازد چگونه بى آرام ساختنى
, و نه اين است كه سومى را الم رنج مى دهد چگونه رنج دادنى ؟ همچنين چون پرده
از تو بر كنار شود , پس ديده تو در آنگاه تيزبين گردد .
بيان : در اين فص غرض اين است كه هرگاه امراض قواى جسمانى از آنها زائل
شوند , ادراك لذت و الم خود مى كنند , همچنين وقتى كه علاقه نفس ناطقه انسانى
به امور مادى منقطع گردد به لذت و المش كه سعادت و شقاوت اوست پى مى برد .
در اين فص از تشبيه معقول به محسوس نتيجه مى گيرد كه همانطور به قواى مدركه
جسمانى بيماريهايى روى مى آورد كه آنها را از ادراك لذت و الم باز ميدارد ,
همچنين نفس ناطقه انسانى را